گریبایدوف در مقام سفیر صاحباختیار روسیه تزاری در ایران، تدوین عهدنامه ترکمانچای را برعهده داشت.گریبایدوف نمایشنامهنویس، شاعر و آهنگسازی بود که عالم روشنفکری را کمابیش رها کرد و وارد کار سیاست شد. در حساسترین سالهای تاریخ ایران در دوران قاجاریان در مذاکرات صلح ترکمانچای و نگارش عهدنامه آن، نقشی اساسی ایفا کرد و مدت کوتاهی پس از عقد عهدنامه، به عنوان وزیر مختار روسیه به ایران آمد.
وی در ۱۱ ژانویه ۱۸۲۹ به تهران آمد و فردای ورود به تهران به نزد فتحعلیشاه رفت و استوارنامه خود را تقدیم کرد. او با ایرانیان به ستمگری و درشتخویی رفتار میکرد و در مسیر خود از تبریز به تهران از درشتخویی، قتل و غارت، ترسی نداشت. در تهران نیز بر خلاف سایر نمایندگان دولتهای دیگر، در برابر شاه ایران نمیایستاد. رفتار او در برابر ایرانیان بهطوری بود که حتی الکسی پترویچ یرمولوف فرمانده قوای پیروز روس (که خود، شخصی خونریز، ظالم، بیرحم، و غارتگر بود) در برابر ایران به او توصیه نموده بود «نباید مردمان مغلوب را خانهخراب کرد» هر چند گریبایدوف پاسخ داده بود «ایرانیان فقط در برابر قدرت خاضعاند».
هنگامی که او به تهران رسید متوجه شد تعدادی از زنان گرجی و ارمنی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمانچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران درخواست استرداد آنان را نمود. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن ارمنی، که به گفته ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل اللهیار خان آصفالدوله وزیر امور خارجه آن هنگام، به سر میبرند به هیئت روسی پناهنده شدند. (گفته دیگر این است که این زنان، مسلمان شده بوده و از آصفالدوله صاحب فرزند هم بودند. فتحعلیشاه با دادن نامهای به گریبایدوف میگوید چگونه میخواهی آنان را ببری درحالی که مسلمانند و صاحب فرزند شدند؟ اما گریبایدوف مقاومت میکند.)
بسیاری از مردم در تهران از بسته شدن معاهده ترکمنچای خشمگین بودند و پس از آنکه دو زن ارمنی به سفارت روسیه پناهنده شد، عدهای از مردم به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ (۲۲ بهمن ۱۲۰۷) به سفارت روسیه حمله کردند. جمعیتی ۴–۵ هزار نفری با چوب و چماق در برابر سفارت جمع شدند و به داخل سفارت سنگپرانی میکردند و صدای تیراندازی به گوش میرسید که ناگهان جمعیت وارد حیاط سفارت شد. در مرحله نخست، چند قزاق و مستخدم سفارت و چند نفر از مهاجمان هم به ضرب گلوله محافظان کشته شدند. اما کمکم مهاجمان بیشتری که به سلاح گرم مجهز بودند هم به سفارت ریختند.
قزاقان مایوسانه میجنگیدند تا حیاط را از جمعیت خالی کنند. اما شمارشان کافی نبود. در همین موقع مهاجمان از دیوار محل سکونت سفیر بالا رفتند و از همانجا شروع به تیراندازی کردند. سپس اتاق اتاق خواب را سوراخ کردند تا بتوانند به پایین تیراندازی کنند. یکی از نخستین گلولهها گریبایدوف را از پای درآورد.
مردم خشمگین هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف، دبیر اول سفارت که خود را به لباس مبدل درآورده بود. جان سالم به در برد. سرانجام جنازه مثلهشده گریبایدوف شناسایی و به تفلیس فرستاده و در همان شهر دفن شد.
*شایان ذکر است که این اتفاق داشت ایران و روسیه تزاری را به سوی سومین دوره جنگ پیش میبرد که در نهایت با تلاش هیات مذاکراتی ایرانی، بی نتیجه ماند.
(منبع: ناسخ التواریخ)