تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ 19 رمضان 1445 Thursday, 28 March , 2024
اختصاصی

نقش ایران در ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه

  • ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۴
نقش ایران در ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه
اهمیت نقش ایران در جلب حمایت پوتین و روسیه از بشار اسد آنهم در اوج بحران و جنگ داخلی سوریه از این جهت اهمیت دارد که ایران توانست به القای این ذهنیت در مسکو کمک نماید که هدف اصلی از بحران سازی در سوریه، صرفا حکومت سوریه و کشور سوریه نیست، بلکه ایران و سپس روسیه به عنوان کشورهای مستقل خارج از حیطه نفوذ آمریکا و غرب از اهداف اصلی این بحران هستند. موفقیت ایران در جلب حمایت روسیه از سوریه بلکه همکاری مشترک ایران و روسیه در سوریه یکی از بزرگترین دستاوردها و موفقیهای دستگاه دیپلماسی ایران در طول سالهای پس از انقلاب بوده است.

سید قاسم ذاکری، کارشناس روابط بین الملل

مقایسه رویکرد ایران و روسیه در ابتدای شروع بحران و جنگ داخلی در سوریه:

ایران و روسیه هر دو در قبال شروع شورشهای عربی غافلگیر شده بودند؛ در حالیکه روسیه طبق تجارب قبلی خود از انقلابهای رنگین در جمهوری‌های شوروی سابق، بدون شک غرب را عامل اصلی و پشت پرده این شورشها می‌دانست، ایران که انتظار شروع بحران در سوریه را نداشت بتدریج متوجه شد که محور مقاومت بلکه منافع و مصالح ایران از جمله اهداف اصلی از بحران سازی در سوریه توسط قدرتهای جهانی و منطقه‌ای است. با تداوم بحران در سوریه، ایران به تدریج متوجه گردید که ائتلافی قدرتمند متشکل از کشورهای عربی، ترکیه، جنبش اخوان المسلمین، آمریکا، اسرائیل و اروپا با هدف واقعی شکستن محور مقاومت در منطقه و محاصره کردن ایران در حال دامن زدن به بحران و جنگ داخلی در سوریه هستند، تا بدین ترتیب ضمن خارج کردن سوریه از محور مقاومت آنگاه اقدام به محاصره حزب الله و شیعیان در لبنان سپس محاصره و انزوای شیعیان در عراق نمایند. مهمترین اهداف جبهه قدرتمند ضد ایرانی از تشدید بحران در سوریه و سرنگون ساختن دولت سوریه عبارت بود از:

  • خالی کردن دست ایران از برگه‌های قدرتمند نفوذ در منطقه و هم پیمانان منطقه‌ای‌اش.
  • ایجاد یک موجودیت تکفیری- خوارجی نسبتا قوی در عراق و سوریه که مورد حمایت تمامی دشمنان و رقبای منطقه‌ای ایران باشد تا از این طریق اقدام به تضعیف ایران و شیعیان منطقه نموده همچنین نوعی جنگ تازه از طرف این گروهکهای تکفیری علیه ایران و شیعیان منطقه در قالب رواج موجی نوین از جنگهای شیعی- سنی به راه بیاندازند . بدیهی است در پرتو تشدید بی ثباتی در منطقه همچنین توجیه تازه ای برای حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا فراهم‌ می‌شد. هر چند با نظرداشت نگرانی‌های غربی و منطقه ای بابت عوارض غیر قابل پیش بینی شکل گیری گروهکهای خوارجی- تکفیری قرار بود پس از اتمام ماموریت آنها در تقابل علیه ایران و شیعیان منطقه، قدرتهای غربی و منطقه ای بعدا خودشان علیه این گروهکها وارد عمل شوند. به عبارت دیگر مدت ماموریت گروهکهای تکفیری- خوارجی نمی توانست زیاد به طول بیانجامد.

ایران بحران سازی در سوریه را واکنش جبهه طرفدار اسرائیل و غرب در مقیاس جهانی و منطقه ای نسبت به نتایج جنگ ۲۰۰۶ لبنان و ۲۰۰۹ غزه ارزیابی‌ می‌کرد. زیرا دو جنگ یاد شده در کنار نتایج سرنگونی رژیم بعث صدامی در عراق و حکومت طالبان در افغانستان سبب تقویت وزنه و جایگاه ایران و شیعیان در منطقه شده بود. ایران و سوریه از زمان اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ همواره منتظر بودند تا زمان آغاز توطئه‌های غرب و متحدین منطقه ای آن علیه سوریه شروع شود، زیرا آمریکا قبلا بارها وعده انتقام گرفتن از سوریه را داده بود. با تداوم وخامت اوضاع در سوریه، ایران از یک طرف شدیدا در سوریه احساس تنهایی‌ می‌کرد و از طرف دیگر امیدش نسبت به بقای حکومت بشار اسد کمتر شده بود. از دست رفتن سوریه برای ایران به منزله سقوط دومینو وار عراق و کوتاه شدن دست ایران از لبنان و محیط پیرامونی اطراف اسرائیل تلقی‌ می‌شد.

در مسکو روسها بیشتر به دنبال استفاده از فرصت سقوط رژیمهای عربی به عنوان ابزار و برگه‌های چانه‌زنی خود با آمریکا و غرب به هدف شناسائی نقش جهانی روسیه از طرف غرب بودند. به عنوان مثال مدودف رئیس جمهور وقت روسیه بر خلاف مصوبات و اسناد راهبردی سیاست خارجی روسیه که قذافی و لیبی را هم پیمان راهبردی روسیه دانسته بودند، در سال ۲۰۱۰ به امید کسب امتیازات لازم از غرب مخالفتی با قطعنامه‌های صادره علیه لیبی در شورای امنیت سازمان ملل نکرد. در حالیکه قطعنامه‌های یاد شده از بدترین مصوبات این شورا در ایجاد رویه‌های جدید برای مجاز دانستن دخالت‌های نظامی خارجی در امور صرفا داخلی کشورها بود. در همان ایام پوتین به عنوان نخست وزیر روسیه با خونسردی صراحتا از بالا بودن احتمال سرنگونی بشار اسد در سوریه صحبت‌ می‌کرد. واقعیت آن است که در ایران به هیچ وجه کسی انتظار همکاری روسیه با حکومت بشار اسد را نداشت. مخصوصا که روسیه به عنوان کشوری غربگرا، غیر قابل اعتماد و فاقد اعتماد بنفس کافی برای رویارویی با آمریکا و غرب در عرصه جهانی آنهم بخاطر بحران سوریه تلقی‌ می‌شد. در ایران تصور بر این بود که روسیه حداکثر حاضر به اقدام موثر در محیط شوروی سابق خواهد بود و نه بیشتر (مثل جنگ گرجستان در سال ۲۰۰۸). از سویی سوریه بر خلاف لیبی اصلا نفعی اقتصادی را عاید مسکو نمی کرد. وقتی مسکو پس از فروپاشی شوروی، صدام و قذافی و حتی یوگسلاوی که برادر نژادی روسها بود را در مقابل آمریکا تنها گذارده بود، اینک طبق کدام دلیل باید انتظار حمایت روسیه از سوریه و حکومت بشار اسد را می‌داشتیم؟

 موانع جلب حمایت روسیه از سوریه

یادآوری این موانع از آن جهت اهمیت دارد که کار بزرگ دستگاه دیپلماسی کشورمان در جلب حمایت روسیه از حکومت بشار اسد در دمشق بیشتر مشخص گردد. این موانع و چالشها عبارت بودند از:

  • ساختار غربگرای دستگاه اداری و بوروکراتیک همچنین رسانه‌ها و افکار عمومی در روسیه و تبعیت ایشان از روایتهای غربی در اغلب رویدادهای جهانی و در نتیجه بی میلی شدید مردم و نهادهای حکومتی در روسیه برای دخالت در سوریه.
  • وجود اثرات خاطره تلخ دخالت شوروی در افغانستان که در روسیه از آن به سندروم افغانستان تعبیر‌ می‌شود.
  • ترافیک سنگین دیپلماسی رفت و برگشت کشورهای دشمن سوریه در مسکو در جهت همراه ساختن روسیه با سیاستهای خود در سوریه.
  • فقدان سابقه همکاری موثر میان ایران و روسیه در عرصه جهانی و فقدان اعتماد متقابل میان دو کشور.
  • تمایل مسکو برای دریافت امتیاز و ما به ازای لازم از آمریکا و غرب جهت همراهی با رهیافهای جهانی در سوریه.
  • فقدان اعتماد بنفس کافی در روسیه برای دخالت موثر در فضای خارج از قلمرو شوروی سابق.
  • اخبار و القائات ضد سوریه در رسانه‌های همگانی روسیه از جمله روسیا الیوم و RUSSIA TODAY
  • روابط خوب روسیه با اسرائیل.
  • فقدان رابطه مستقیم و موثر میان مسکو و دمشق در ابتدای بحران سوریه بخاطر عدم حضور سفیر سوریه در مسکو به مدت ۶ ماه.
  • تاثیرپذیری قابل توجه افکار عمومی بلکه مسئولان عالی رتبه حکومتی در ایران از روایتهای ساخته و پرداخته غرب و رسانه‌های عربی درباره بحران سوریه .
  • ناامیدی حزب الله لبنان از امکان نجات بشار اسد و تأکید برخی دوستان و متحدین ایران نظیر مقاومت اسلامی فلسطین در رها کردن حکومت سوریه.

فرصتهای شناسائی شده برای جلب همکاری روسیه در سوریه:

مهمترین و اصلی‌ترین ابزار ایران برای جلب کمک روسیه در سوریه تمرکز بر دیپلماسی رفت و برگشت از جانب مسئولان ایرانی بوده است. دستگاه دیپلماسی ایران موفق شد در این نوع از دیپلماسی اقدام به اثرگذاری بر نگرش و سیاست روسیه در بحران سوریه نماید. محور اصلی تلاش ایران در تغییر نگرش روسیه در بحران سوریه توضیح این نکته بود که اولا بحران در سوریه کاملا ساختگی است؛ ثانیا در واقع ایران و سپس روسیه هدف این بحران ساختگی هستند. بنابراین لازم است کاری صورت گیرد. شایان ذکر است عناصر دیپلماسی فعال ایران در محور روسیه شامل تمامی بخشهای بوروکراتیک سیاست خارجی به اضافه دستگاههای نظامی و امنیتی ذیربط‌ می‌شدند. دیپلماسی ایرانی با اتکای به مولفه‌های ذیل توانست بر سیاست و نگرش روسیه در سوریه تاثیر بگذارد.

  • ارائه روایت دقیق میدانی و سیاسی از اوضاع سوریه و دعوت روسیه به پرهیز از تصمیم‌گیری طبق روایت‌های رسانه‌ای غربی و عربی از اوضاع سوریه بلکه تشویق نمودن روسیه به شنیدن روایت‌های دست اول از مسائل سوریه از طریق منابع قابل اعتماد مسکو.
  • فهم دقیق ایران از پشیمانی روسیه بابت همکاری‌اش با غرب در شورای امنیت سازمان ملل در بحران لیبی. زیرا اولا لیبی متحد اقتصادی مهمی برای روسیه بود که باعث رونق صنایع نظامی روسیه شده بود، ثانیا لیبی بخاطر منابع نفت و گاز و صادرات انرژی به اروپا جایگاه مهمی در راهبرد ژئواکونومیک روسیه در رقابت با اروپا داشت.
  • فهم دقیق ایران بابت اصرار آمریکا در تحقیر کردن روسیه، عدم شناسائی جایگاه جهانی روسیه و دامن زدن به رقابتهای تسلیحاتی با روسیه. جو بایدن به عنوان معاون رئیس جمهور آمریکا در سفرش به مسکو بصورتی وقیحانه به پوتین توصیه کرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری نشود! اصرار آمریکا در زمان اوباما بر استقرار سپر دفاع موشکی در قطب شمال و شرق اروپا همچنین سیاست گسترش ناتو به جمهوری‌های شوروی سابق در قفقاز هیچ معنا و مفهومی بجز محاصره نظامی روسیه نداشت. به عبارت دیگر روسیه دریافت که سپر دفاع موشکی درست ماند پروژه جنگ ستارگان در زمان ریگان رمز اصلی رونق تجارت دشمنی با روسیه در غرب است. مسئولین عالی رتبه آمریکائی در کنار پیگیری راهبرد تخریب ضروری ایران بصورتی ابلهانه بر لزوم کوچکتر شدن روسیه (تجزیه قلمروی فعلی روسیه) تاکید‌ می‌کردند.
  • فهم دقیق ایران درباره اینکه پوتین مایل است ایستادگی در مقابل آمریکا را از جائی شروع نماید. زیرا تاکنون تمامی موارد همکاری‌های روسیه با غرب (از زمان فروپاشی شوروی تا همراهی روسیه با غرب در بحران لیبی ۲۰۱۰) همگی در واشنگتن به عنوان نقاط ضعف و ناچاری روسیه تعبیر شده بودند. پوتین حاصل تجربه ساده لوحی و سطحی نگری بوریس یلتسین در تلاش برای نزدیک شدن به غرب بود.
  • دریافت و ادراک درست ایران در مورد راهبرد اوراسیاگرائی آقای پوتین و اهمیت آن به عنوان کلان پروژه روسیه در عرصه جهانی و تصمیم آمریکا برای عقیم ساختن این کلان پروژه. بر همین مبنا طبق راهبرد توسعه نظامی دریاپایه که از طرف پوتین اعلام شده بود طبیعتا دو حوزه دریای سیاه و مدیترانه خودبخود از جایگاه برجسته‌ای در سیاست کلان روسیه برخوردار شده بودند. ایران و روسیه به درستی‌ می‌دانستند که در پرتو بحران سوریه به زودی زمان رویارویی مستقیم غرب علیه آنها فراخواهد رسید. چنانکه شروع بحران اوکراین ثابت کرد ارزیابی رویارویی قریب‌الوقوع غرب علیه روسیه درست بوده است.
  • دسترسی ایران به ادراک درست و دست اول درباره مواضع پوتین نسبت به بحران سوریه و سیاست جهانی. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که متاسفانه رسانه‌های جهانی و از جمله رسانه‌های عربی و انگلیسی در روسیه، تحت تاثیر نفوذ خارجی و با اطمینان از عدم آشنائی مردم دنیا نسبت به زبان روسی، اقدام به بازنشر و ترجمه کاملا خلاف واقع از اظهارات و سخنرانی‌های پوتین‌ می‌کردند.

بالاخره روسیه در قالب رهیافت کلان‌نگر که نسبت به سیاست جهانی پیدا کرده بود و طبق ارزیابی نسبتا دقیقی که پیرامون موارد ذیل کسب کرده بود، بتدریج به سمت جلب همکاری با ایران و دولت دمشق در سوریه گام برداشت. در این چارجوب ارزیابی‌های تحلیل‌گران روس از وضعیت بین‌المللی عبارت بودند از: افول قابل توجه قدرت جهانی آمریکا و بی میلی واشنگتن برای ماجراجویی نظامی تازه در دنیا، انفعال و بی عملی اروپا و اسرائیل، کسب اطلاع از نگرانی و ترس غرب از هیولای ساخته خودش در منطقه (گروههای تکفیری)، توجه به نقش تاریخی و سلبی ترکیه علیه منافع ملی روسیه و درک سنتی در کرملین بابت زیانهای راهبردی ناشی از تخریب ایران علیه منافع ملی روسیه. سوریه این مزیت را برای روسیه داشت که اگر سیاست روسیه در آنجا ناکام‌ می‌ماند ضرر چندانی در حلقه دوم اولویت امنیتی روسیه متوجه مسکو نمی‌شد.

دو نتیجه دخالت روسیه در سوریه عبارت بودند از: ۱- انتفاع قابل توجه راهبردی سوریه از این مداخله و ۲- شکل‌گیری بی‌سابقه‌ترین همکاری راهبردی میان ایران و روسیه در طول تاریخ روابط ملتهب و مملو از بی اعتمادی میان دو کشور. همکاری‌ای که حتما‌ می‌تواند زمینه مناسبی برای همکاری‌های مستحکم در آینده را فراهم نماید.

نتیجه گیری

 بدون تردید یکی از ریشه‌های اصلی بی‌ثباتی و تخریب در غرب آسیا انواع دخالتهای آمریکا در منطقه از جمله دخالتهای نظامی طی سالهای گذشته بوده است. ایران و روسیه هیچکدام هیچ نقشی در تخریب کشورهایی مثل افغانستان، سومالی یا کرانه باختری رود اردن در فلسطین نداشته‌اند. چنانکه ایران در بحران لیبی و روسیه در بحران یمن غائب هستند، در حالیکه آمریکا و متحدین منطقه‌ای آن همواره نقشی فعالانه در تمامی بحرانها داشته‌اند. حفظ سنگر سوریه توسط ایران و روسیه سبب افزایش اعتبار این دو کشور بلکه افزایش بازدارندگی آنها در قبال دخالتهای خارجی از ناحیه دشمنان شد.

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=1137
  • نویسنده : سید قاسم ذاکری
  • منبع : ایراس
  • 1165 بازدید

برچسب ها