بسته خبری ایراس از حوزه اوراسیا (جمعه ۲۷ خرداد ۱۴۰۱) بسته خبری ایراس از حوزه اوراسیا (چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱) ❗️بسته خبری ایراس از حوزه اوراسیا (چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱) پیامدهای تحریمها علیه روسیه واقعیتهای توافق هستهای اوکراین توسعه سرمایه گذاریهای اقتصادی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در هند زمینههای شکلگیری ژئوپلیتیک جدید انرژی در آسیای مرکزی “انتخابات تاریخی در هند: تجدید میثاق با دموکراسی در بزرگترین کشور دموکراتیک جهان” نگاه چین به لیتیوم های افغانستان پاسخ به سوالات بزرگ در مورد حضور ترکیه در اقیانوس هند اشتراکات موسیقی ایران و پاکستان
با توجه به روند فعلی، روسیه در نظر دارد از طریق تثبیت بازار انرژی آسیای مرکزی و روند افزایشی آن، جهت صادرات انرژی خود از اروپا را به طور دائمی به بازارهای پایدارتر در چین، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی منتقل کند. این رویکرد میتواند حجم فشارهای اروپا برای توقف واردات گاز از روسیه را به طور محسوسی کاهش داده و بالعکس، فشار روانی بیشتری را مبنی بر آن که روسیه دیگر به اروپا گاز صادر نخواهد کرد، بر این کشورها وارد آورد. تغییر در ژئوپلیتیک انرژی آسیای مرکزی و بهویژه در حوزۀ گاز، منافع تهران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. تمایل ایران در دولت سیزدهم نیز به مشارکت در روندهای استراتژیک و بهویژه زیرساختی و ژئواکونومیک آسیای مرکزی بوده است.
تاپی یکی از مهمترین طرحهای آسیای مرکزی است که مدتها به تعویق افتاده است. در سالهای اخیر با تلاش ترکمنستان، گامهایی در جهت تحقق آن برداشته شده اما عواملی مانند مشکلات امنیتی منطقه، درگیری بین کشورهای دخیل در طرح و کمبود منابع مالی، در به تعویق افتادن این طرح موثر بوده است. یکی از برندگان اصلی این طرح در صورت تحقق، طالبان خواهد بود چرا که اجرایی شدن این طرح مزایای بسیاری برای حکومت طالبان دارد. روسیه ممکن است تمایلی برای انتقال گاز ترکمنستان به کشورهای جنوب آسیا نداشته باشد اما در یک فرض دیگر، حمایت مسکو از تاپی میتواند بخشی از سیاست خارجی روسیه در منطقه باشد زیرا این طرح میتواند از معطوف کردن توجه ترکمنستان به غرب و تلاش برای مشارکت در طرحهای تامین انرژی اروپا جلوگیری کند.
قدرتیابی طالبان که غالباً پشتون است، از این جهت موجب نگرانی طرف پاکستانی شده که افزایش همگرایی پشتونها در دو سوی مرز، مسئله مسیر عمق استراتژیکی که پاکستان دنبال میکند را جهتی معکوس میدهد.
تبیین مدل رفتاری آمریکا در حوزه نظامی و دفاعی، بویژه در کشورهای محصور در خشکی و در مناطقی که هیچ حضور نظامی مشخصی وجود ندارد و در شرایط عدم شفافیتی که بهواسطه قدرتهای منطقهای (چین و روسیه) وجود دارد و بخش مهمی از کنشها قابل مشاهده نیست، به دشواری قابل تبیین و ارزیابی است. با این حال کنشهای اعلانی و مدلهای رفتاری در کنار ارزیابیهای میدانی ناشی از تحولات میدانی در سطح منطقه و نظام بینالملل میتواند برخی از محورها و جهتهای این راهبرد نظامی را مشخص کند.
از زمان اعطای هویت ملی به تاجیکها توسط روسها که بر اثر تجزیهی جمهوری خود مختار سوسیالیستی ترکستان، در سال 1924 میلادی پا به عرصه گیتی نهاد، بین تاجیکها و قرقیزها بحران مستمر مرزی و ارضی وجود داشته و سبب قتل بیگناهان زیادی از هر دو طرف شده است. اولین گزارش درگیری مربوط به سال 1938م. میباشد. (ماتویئفا آنا، 2017؛ 2) پس از استقلال کامل دو کشور تاجیکستان و قرقیزستان از اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 مناقشات دو کشور ابعاد ملی و در مواردی بینالمللی به خود گرفته و تقریباً نیمی از مرزهای نزدیک به 1000 کیلومتری دو کشور (مقدار دقیق مرز مشترک 971 کیلومتر است) مورد مناقشه میباشد. به جز اختلافات مرزی دو کشور قرقیزستان و تاجیکستان اختلافات فراوان دیگری هم دارند که پیدا کردن راه حل آنها تقریباً غیرممکن به نظر میرسد، وجود مناطق سرزمینی درونبوم و برونبوم، مناقشهی پیدرپی منابع آبی و شیوهی تقسیم آن، چرای مراتع و ادعای ارضی در مورد مراتع از هر دو طرف، ترانزیت مواد مخدر از افغانستان، وجود جریان قاچاق سازمان یافته به علت همگون نبودن قیمتهای دو طرف مرز، بنیادگرایی مذهبی مخصوصاً در دره فرغانه که این منطقه عمدتاً از تاجیکها، قرقیزها و ازبکها تشکیل شده است، پتانسیل لازم برای درگیریهای قومی که طغیانهای خشونتآمیز مکرر در آن مکانها اتفاق افتاده است، تامین منافع قدرتهای بزرگ همسایه همچون روسیه و چین در ادامهی بحران و.... از عوامل تنش و اختلاف بین دو کشور همسایه می باشد.
مشکلات آبی آسیای مرکزی به تنهایی قابل حل نیست. حتی توافقهای بین دو کشور نیز کافی نیست. تقریبا تمام رودخانهها و مخازن کلیدی بین کشورهای مختلف منطقه مشترک هستند و بنابراین موضوع مدیریت منابع نیازمند تلاشهای کل منطقه است.
روابط آمریکا و طالبان افغانستان روابطی پیچیده است و در طول زمان، با دورههایی از رویارویی، مذاکره، و تحولات خاص همراه بوده است. از سال 2013، دو طرف از طریق دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر با یکدیگر در تماس بودند و ارتباطات آنها با توافقنامه صلح دوحه در سال 2020 به اوج خود رسید. آمریکا نگران انزوای کامل طالبان است. طالبان احتمالا سیاست توسعهای برای عادی سازی روابط با آمریکا بدون پذیرش بسیاری از خواستههای این کشور را دنبال میکند. موضوع طالبان در آمریکا بیش از حد سیاسی شده و پذیرش خواستههای طالبان به خصوص رفع تحریمها برای دولت بایدن دشوار است.
کمیل تسلط ولو نسبی چین بر این منطقه ژئوپلیتیکی، به مفهوم موفقیت این کشور در پیوند دو حوزه هارتلند و ریملند و آشکار شدن ظرفیت های ژئوپلیتیکی افغانستان در قالب چهار راه تجارت و ترانزیت می باشد.
به نظر میرسد دولت سادیر جباروف در بازه کنونی از طریق هماهنگی و همکاری با روسیه در صدد است تا در ازای ارائه قطرهچکانی امتیازهای سیاسی و اقتصادی، به مرور اهرمهای فشار آمریکا برای شکلدهی به هرگونه تحولات داخلی نظیر انقلابهای مخملی و یا تحریک تاجیکستان در تنشهای مرزی و حتی احیاء جریانهای واگرای جنوبی را تقلیل دهد تا در میانمدت بتواند به یک استقلال استراتژیک در مقابل آمریکا دست یابد.