ایوان تیموفیف - مدیر برنامههای شورای امور بینالملل روسیه
انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده به طور منظم این سوال را ایجاد میکند که چگونه رویکردهای رئیس جمهور منتخب بر روابط روسیه و آمریکا تأثیر میگذارد. هر چرخه سیاسی جدید سیاست آمریکا با امیدواری برای تغییر به سمت بهترشدن همراه است. این موضوع پس از پیروزی دونالد ترامپ که به دلیل وجود "شواهدی از مداخله روسیه" به عنوان عامل کرملین به تصویر کشیده شد، مطرح گردید. در مورد باراک اوباما نیز گفته میشد که همدلی و جوانی وی زمینه خوبی برای گفتگو محسوب میشود. همین امر در مورد بسیاری از روسای جمهور دیگر نیز صادق بوده است. بااینحال، خیلی زود امیدها کمرنگ میشوند. حتی اگر روابط دوستانه بین رهبران ایجاد شود، ساختار و سازوکار سیاست خارجی در نهایت احساسات مثبت اولیه آنها را تضعیف میکند.
جوزف بایدن، که در انتخابات اخیر پیروز شد، یکی از موارد نادر در میان روسای جمهور منتخب چند دهه گذشته است که امیدها و انتظارات دروغین را در مسکو ایجاد نکرده است. بایدن سیاستمداری باتجربه و حرفه ای است که تقریباً نیم قرن بر سیاست در قبال اتحاد جماهیر شوروی و روسیه تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم داشته است. ناظران نیازی به توهم در مورد "نگاه تازه" به روسیه ندارند. بایدن ساختار روابط روسیه و آمریکا یا اصول اساسی سیاست خارجی ایالات متحده در مورد روسیه را تغییر نخواهد داد. ما باید هوشیارانه ماهیت روابط خود و همچنین اهداف استراتژیک اقدامات دولت آمریکا را ارزیابی کنیم.
از نظر ایالات متحده، روسیه یکی از رقبای اصلی و خطرناک است. فدراسیون روسیه با وجود ضعف اقتصاد خود، یک قدرت بزرگ نظامی است که به تنهایی تصمیم میگیرد و آماده دفاع از آنها است. اگرچه روسیه از نظر نفوذ عقیدتی، نظامی و به ویژه اقتصادی از اتحاد جماهیر شوروی شوروی ضعیفتر است، اما به عنوان یک شرکت کننده در ائتلافهای احتمالی ضد آمریکایی از اهمیت برخوردار است. تاکنون واشنگتن چشم خود را بر روی ا اتحاد احتمال روسیه و چین بسته است. جمهوری خلق چین هم از سوی ایالات متحده رقیب اصلی تلقی میشود، البته از نوع دیگری. به نظر میرسد پیش فرض اولیه این است که چنین اتحادی هنوز به نفع مسکو و پکن نیست. به نظر میرسد ایالات متحده اطمینان دارد كه میتوان هر دو كشور را با موفقیت مهار و خرد كرد. علاوه بر این، سیاست روسیه و چین در حوزه نظامی-سیاسی هنوز از آنچه به عنوان اتحاد توصیف میشود، فاصله دارد.
از دیدگاه آمریکا، روسیه در بسیاری از عرصهها تهدید یا چالشی برای ایالات متحده محسوب میشود: در اروپا، آسیا و خاورمیانه و همچنین در حوزههای مهم کارکردی همچون هسته ای، دیجیتال، فضایی و غیره. در هر همین حال، مناطق بسیار کمی وجود دارد که روسیه برای ایالات متحده از اهمیت حیاتی برخوردار باشد، یا حداقل به سادگی از چنین اهمیتی برخوردار باشد. در بهترین حالت، ما در مورد حفظ گفتگو در مورد کنترل تسلیحات، همکاری در قطب شمال، تعامل اپیزودیک در مبارزه با تروریسم، همکاری نامشخص در مورد آب و هوا، بقایای تعامل در فضا و روابط اقتصادی بسیار محدود صحبت میکنیم. دیاسپورای روسی در آمریکا مدتهاست که با بقیه کشورها ادغام شده است و به تنهایی نماینده یک نیروی لابی نیست.
جو بایدن و دولت وی در روابط خود با روسیه برای دستیابی به اهداف استراتژیک زیر تلاش خواهند کرد:
1- مهار روسیه و ایجاد تعادل در توان نظامی آن به عنوان وظیفه حداقلی و دستیابی به برتری كامل در سلاحها و فن آوریهای نظامی به عنوان وظیفه حداكثری. به طور دقیق، حداکثر وظیفه در اینجا اجباری نیست. حتی اگر ایالات متحده در برخی از انواع جدید تسلیحات عقب باشد، بعید به نظر میرسد که روسیه بتواند توازن قوا را به طور اساسی تغییر دهد، امنیت آمریکا را تضعیف کرده و دستاوردهای جدی کسب کند. در بهترین حالت، این امر به مسکو اجازه میدهد تا امنیت خود را حفظ کند و گهگاه با ایالات متحده در دستیابی به اهداف محلی مشارکت کند. در همین حال، وظیفه ایده آل ایالات متحده در این زمینه ظاهراً خلع سلاح بنیادی روسیه با الگوی آلمان در سال 1945 است. این هدف میتواند با شکست نظامی روسیه و یا در نتیجه یک شوک اساسی به سیستم سیاسی و تغییر از داخل حاصل شود. سناریوی اول نباید تخفیف داشته باشد، اما هزینه ایالات متحده قابل توجه است. سناریوی دوم ارزان تر و ایمن تر است، به ویژه با توجه به تجربه فروپاشی و خودباختگی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. از این رو وظیفه دوم مهمتر در نظر گرفته میشود.
2- سست شدن رژیم سیاسی روسیه. دستیابی به این هدف غالباً از طریق تأمین بودجه مخالفان، تاثیرگذاری بر روی برخی مخاطبان "غربگرا"، جنگ اطلاعاتی و غیره امکانپذیر است. اما این تنها بخشی از تصویر است و مهمترین مورد نیست. تمام این اقدامات را میتوان فقط به عنوان یک باکتری در نظر گرفت كه فاقد پتانسیل لازم برای صدمه زدن به یك بدن سالم است. اتحاد جماهیر شوروی به دلیل این عوامل سقوط نکرد، اگرچه این عوامل وجود داشتند. شوروی تحت فشار مشکلات خود، بی توجهی به آنها و از کنترل خارج شدن مشکلات، فروپاشید. واشنگتن ممکن است این فرض را دنبال کند که همان سناریو میتواند برای روسیه مدرن کارکرد داشته باشد. کافی است در شکوفایی بیشتر مشکلات سیستمی آن - فساد، ناکارآمدی مدیریتی و مشکلات حاکمیت قانون دخالت نکنید. مبارزان سرسخت در برابر "دخالت غرب" تنها به این هدف کمک میکنند. آنها مانند کادرهای برژنف ابتکار عملها را ازبین میبرند، سیستم را بروکراتیزه میکنند و به دلیل امنیت خیالی قانون را بیشتر تضعیف میکنند. حامیان پاکسازی همه چیز و همه کس بهترین متحدان ایالات متحده در حل این مشکل هستند.
3- مهار اقتصادی و فناوری روسیه. این وظیفه میتواند از طریق تحریمها و محدودیتهای تجارت، سرمایهگذاری، مالی و فناوری با موفقیت حل شود. با این حال، این تنها بخشی از مشکل است. روسیه حتی قبل از مشاجره بزرگ با ایالات متحده و غرب در سال 2014، حتی با وجود منابع مالی قابل توجه، دسترسی به بازارهای سرمایه جهانی و سایر مزایا، نتوانست بر وضعیت اقتصادی پیرامونی خود غلبه کند. امروز وضعیت پیچیده تر است. شرایط بازار بسیار مساعد نیست و خطرات سیاسی برای روابط اقتصادی خارجی بیشتر میشود. فقط برای ایالات متحده آمریکا کافی است که "شیر داخل دیگ" را به تدریج گرم کند.
البته همه اینها همکاری یا حداقل تعامل در مورد موضوعات خاص را منتفی نمیداند. در اینجا حوزههای جداگانه ای وجود دارد: همکاری تجاری، پروژههای آموزشی و ارتباطات انسانی. این دو واقعیت ممکن است به خوبی در کنار هم باشند. اما سیاستها به گونه اجتناب ناپذیری بر اساس سه "ویژگی عمده" روابط روسیه و آمریکا که در بالا مورد اشاره قرار گرفت تنظیم میشوند. حتی اگر روسیه تصمیم بگیرد در مورد دنباس (شرق اوکراین) یا سایر موضوعات امتیازات بزرگی بدهد، بعید به نظر میرسد که این خط سیر تغییر کند. روایت ضد روسی کاملاً در ایالات متحده ریشه دارد. این بدان معناست که هرگونه امتیاز به منظور بهبود صوری روابط با واشنگتن غیرقابل قبول است.
روسیه در چنین شرایطی چه کاری باید انجام دهد؟
1- با در نظر گرفتن آخرین دستاوردهای جهانی در علم و فناوری، پتانسیل دفاعی خود را حفظ و توسعه دهد. این یک کار وقت گیر و پرهزینه است. بسیاری از سیستمهای تسلیحاتی امکان حل وظایف فعلی سیاست خارجی را ندارند. اما آنها تضمین میکنند که در مرحله خاصی، مسکو شاهد سرنوشت بلگراد در سال 1999 نخواهد بود. روسیه توانایی مهار نامتقارن ایالات متحده را دارد، حتی اگر این کشور برتر باشد.
2- یک دولت مبتنی بر حاکمیت قانون، جامعه باز و کارایی بالای مدیریتی را به شکل دایمی ایجاد کند. شکستن چنین دولتی از خارج هر چقدر هم که فعالیتهای تبلیغاتی، جنگ اطلاعاتی و عملیات جاسوسی فعال باشد، دشوارتر خواهد بود. پاکسازی و اتخاذ یک رویکرد بیش از حد هدفمند، توهم امنیت را ایجاد میکند. اما، در واقع، آنها آن را تضعیف میکنند.
3- با این درک که جهانی شدن تحت تأثیر رقابت سیاسی قدرتهای بزرگ در حال کاهش است، روابط خود را با اقتصاد جهانی حفظ کند. این به معنای ضرورت تنوع بخشیدن به روابط تجاری و اتكای به خود در صنایع استراتژیك است.
در هر صورت، این اقدامات صرفاً ماهیتی دفاعی دارند. آیا اقدامات تهاجمی امکان پذیر است؟ قطعا. بعلاوه بعید است که آنها وظایف آمریکاییها را کپی کنند. از نظر قدرت مطلق به سختی میتوانیم واشنگتن را شکست دهیم. سیستم سیاسی آمریكا دارای حاشیه زیادی از امنیت است و هر گونه تلاش برای تضعیف این سیستم با استفاده از همان ابزاری كه خود آمریكاییها علیه مخالفان خود استفاده میكنند، را خنثی میكند. همچنین ساخت اقتصاد جهانی جایگزین با دوام برای ما دشوار خواهد بود.
چه چیزی باقی میماند؟
اول از همه، روسیه باید روند تغییر در روابط بینالملل مدرن را درک کند. از جمله ظهور جمهوری خلق چین، بی ثباتی ائتلافهای ضدچینی، رقابت بین سیستم عاملهای فناوری، تغییر در مختصات و ارزشهای ایدئولوژیک، و غیره. علاوه بر این تاثیرات هدفمند در عین حال متمرکز خود را در مناطق و حوزههای کارکردی که روسیه در آنها تجربه کسب کرده و پایهای برای سیاستگذاری فعال دارد اعمال کند. سرانجام، جذابیت و رقابت مدل روسی، سیستم ارزشی و سبک زندگی آن نیز مهم است. حل این مشکل مستلزم این است که روسیه هویت خود را بشناسد و دوباره کشف کند. این به زمان، صبر و کار زیادی نیاز دارد، که همیشه نمیتوان آن را به رویدادهای تشریفاتی خلاصه کرد. اما این هویت روسیه است که برای سالها و دهههای آینده منافع روسیه را تضمین میکند.
منبع:
https://russiancouncil.ru/en/analytics-and-comments/analytics/strategic-rivalry-prospects-for-russian-american-relations-in-the-new-us-political-cycle/