رویارویی منطقهای ترکیه و عربستان سعودی: ایدئولوژیک - ژئوپلیتیک
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۵
حمید شایان، دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه خوراسگان اصفهان
سیاست خارجی ترکیه در طول هفت سال اخیر به ویژه پس از تحولات سیاسی-اجتماعی موسوم به بهار عربی دستخوش فراز و نشیب های زیادی بوده است. سیاستمداران حزب حاکم عدالت و توسعه تا قبل از سرنگونی دومینووار سران حکومتهای تونس، مصر، لیبی و یمن توانسته بوند ترکیه را با تکیه بر "قدرت نرم" این کشور در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به عنوان الگوی شاخص منطقه ای به کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا معرفی کنند. در همین حال، سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال تحولات این منطقه، حفظ حکومتهای خودکامه کشورهای فوق الذکر و مخالفت با هر گونه دگرگونی در ساختار سیاسی منطقه و به دنبال آن به هم خوردن موازنه قدرت و کاهش نفوذ منطقه ای ریاض بود.
عربستان سعودی، کشور مسلمان سنّی مذهب حنفی و مهد وهابیت و بانی افراطگرایی اسلامی و تروریسم تکفیری و سلفی منطقهای و جهانی و مدّعی رهبری جهان اسلام است. در مقابل، ترکیه به عنوان کشور مسلمان سنّی مذهب با حکومت دموکراتیک لائیک تا پیش از روی کارآمدن رجب طیّب اردوغان، رئیس جمهور کنونی سیاست خارجی کمالیستی و درونگرا مبتنی بر عدم دخالت در خاورمیانه و گرایش به غرب را در پیش گرفته بود و تلاش میکرد عضوی از اتحادیه اروپای مسیحی شود، امّا پس از قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 به عنوان شاخهای از اخوان المسلمین مصر و پشتیبان جریان افراطی در منطقه و نیز همپیمان آمریکا در ناتو و ناکامی در عضویّت در اتحادیه اروپا، چرخش آشکاری را در سیاست خارجی خود به سوی شرق آغاز کرد.
آنکارا در چهارچوب راهبرد تنش صفر با همسایگان و عمق راهبردی روابط نزدیکتری را با رقبای قدیمی خود یعنی سوریه، ایران و عراق برقرار کرد. همچنین در حل اختلاف بین سوریه و رژیم صهیونیستی (2010-2008) و همینطور پروژه هستهای ایران نقش میانجی به خود گرفت. روابط سیاسی ترکیه با ایران و جنبش حماس باعث اختلاف با آمریکا و رژیم صهیونیستی شد و این ابهام را به وجود آورد که آیا ترکیه تمایلات غربی خود را کنار گذاشته و به اسلامگرایی متمایل شده است و یا اینکه این تنها یک حرکت دیر هنگام به سمت شرق برای کامل کردن حلقۀ روابط خارجی ترکیه است، امّا با بروز تحوّلات بهار عربی (بیداری اسلامی) در عراق و سوریه در سال 2011، ترکیه سیاست خارجی نوعثمانیگرایی را در راستای اهداف و منافع راهبردی یعنی گسترش نفوذ منطقهای و حضور مجدد در سرزمینهای جداشده از امپراتوری عثمانی و ایجاد موازنه قدرت در برابر عربستان سعودی و ایران به عنوان رقبای منطقهای خود در پیش گرفت. ترکیه و عربستان به عنوان دو قدرت منطقهای در محور سازش، در بحران سوریه بیشترین شباهتهای راهبردی را با همدیگر داشتهاند که میتوان آنها را در چهارچوب سه محور بررسی کنیم:
شباهتهای راهبردی آنکارا – ریاض در بحران سوریه
عربستان |
ترکیه |
محورهای شباهت |
همپیمانی با غرب در چهارچوب روابط دوجانبه |
همپیمانی با غرب در چهارچوب ناتو |
همپیمانی با غرب |
شرکت خود در بین کشورهای محافظهکار غربی |
ورود آسان به خاورمیانۀ غربی از راه سوریه |
سرنگونی حکومت سوریه |
پشتیبانی مالی، نظامی و تسلیحاتی با دلارهای نفتی |
پشتیبانی تجاری (خرید نفت) و ژئوپلتیک |
پشتیبانی از مخالفان |
عربستان سعودی حامی اصلی تروریسم تکفیری و سلفی در عراق و سوریه است و ترکیه با بازی دوگانۀ خود از یک سو همکاری با ائتلاف جهانی ضد داعش و از سوی دیگر پشتیبانی و خرید نفت از تروریستها رویکرد نو عثمانیگرایی را برای گسترش نفوذ منطقهای در خاورمیانه اتّخاذ کرده است. آنکارا بعد از شکست در سرنگونی حکومت بشار اسد تغییر و تحوّلات منطقه با شرکت در نشست آستانه در سال 2019 تلاش کرد به ایران و روسیه بپیوندد تا از این راه ناکامی خود را در معادلات منطقهای جبران کند.
سیاست خارجی ریاض در سوریه، مخالفت با ماندن بشار اسد در قدرت و روی کار آمدن حکومتی مبتنی بر اندیشه سلفی است. در بحران سیاسی قطر در سال 2019، عربستان همراه با امارات، بحرین و مصر شروط سیزده گانه را به دلیل پشتیبانی مالی این کشور از تروریستهای تکفیری در سوریه و اهمیّت جایگاه و نفوذ منطقهای جریان اخوانی به رهبری ترکیه در پادشاهی قطر که همپیمان آنکارا است، به دوحه تحمیل کردند، اما این کشور شروط مذکور را نپذیرفت از جملۀ آنها:
- کاهش روابط با ایران و حزبالله
بستن دفتر شبکۀ الجزیره در دوحه
تعطیلی پایگاه نظامی ترکیه در قطر
بستن نمایندگی جنبش اخوان المسلمین در دوحه
نمونۀ دیگری از تضاد منافع منطقهای آنکارا و ریاض میباشد. در بحران لیبی، عربستان به همراه روسیه، مصر، فرانسه، امارات، سوریه، یونان و اردن از ارتش ملّی لیبی به رهبری خلیفه حفتر در شرق این کشور و ترکیه به همراه قطر، سودان و ایتالیا از دولت وفاق ملّی به رهبری فایز السّراج در غرب لیبی پشتیبانی میکنند.
نتیجه اینکه این روزها بین ترکیه و کشورهای غربی به ویژه آمریکا شکافی عمیق به وجود آمده است. اردوغان علیه ترامپ، رییس جمهور آمریکا و سیاستهای او موضع گیری می کند . موج بهار عربی نیز هیچوقت آنگونه که داوود اوغلو و اردوغان می خواستند، پیش نرفت و این فرصت پیش آمده در سوریه به چالشی بزرگ برای آنان تبدیل شد، چالشی که گذشته از اشتباهات رهبران ترکیه در نوع محاسباتشان از اوضاع سوریه و یا اساسا به دلیل اعتماد به نفس بیش از اندازه این کشور در عرصه سیاست خارجی در آن زمان کم کم باعث بروز اختلاف بین آنکارا و نزدیکترین هم پیمانانش شد. این اختلاف و تضاد منافع منطقه ای به دلیل پشتیبانی واشنگتن از کردهای شمال سوریه ابعاد پیچیده تری به خود گرفته است. این چالش در کنار کانونهای دیگر تنش در روابط ترکیه با دیگر بازیگران اصلی منطقه ای و جهانی از چرخشی بزرگ در سیاست خارجی ترکیه خبر می دهد. چرخشی که به دنبال تشدید اختلافات ترکیه با آمریکا بر سر استرداد فتح الله گولن و پرونده رضا ضراب، کاهش قدرت چانه زنی و امتیاز گیری ترکیه در برابر روسیه و آمریکا در بحران سیاسی و امنیتی سوریه، کمرنگ شدن چشم انداز عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا و نیز گسترش این نارضایتی ها به قضیه به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از سوی آمریکا دولت اردوغان را با بحران بی اعتمادی در نوع نگرش خود در عرصه جهانی روبرو ساخته است. از سوی دیگر، عربستان سعودی به دلیل ناکامی منطقه ای در بحران سوریه و یمن و نیز پرونده قتل خاشقجی و نیز بر اثر فشار افکار عمومی جهان دست به اصلاحات صوری در داخل زده است تا خود را به عنوان کشوری دموکراتیک و در حال پیشرفت نشان بدهد و همزمان در سیاست خارجی خود به دنبال جدا کردن سوریه از محور مقاومت به رهبری ایران و کشاندن دمشق به سوی خود می باشد.
*دیدگاه های مطرح شده در این یادداشت نظر شخصی نویسنده است و الزاما نظر موسسه ایراس نیست