یاداشت سردبیر: مراسم افتتاح فاز نخست طرح توسعه بندر شهید بهشتی چابهار امروز (12 آذر 1396) با حضور جناب آقای دکتر روحانی و هیات همراه و نیز مهمانان خارجی از جمله وزیر کشتیرانی هند، وزیر تجارت و صنایع افغانستان، وزیر حمل و نقل و ارتباط قطر، وزیر حمل و نقل (کشتیرانی و رودخانهای) ترکمنستان، وزیر حمل و نقل پاکستان، معاون وزیر حمل و نقل ترکیه، رئیس راهآهن کردستان، نماینده وزیر حمل و نقل قزاقستان (مدیرعامل بندر لجستیک خزر) و معاون وزیر حمل و نقل آذربایجان (مدیر بندر باکو) برگزار شد. در این مقاله، نویسنده با نگاهی عمیق تر به اهمیت افتتاح این طرح استدلال می کند که توسعه چابهار سرآغاز همگرایی منطقه ای در منطقهای مملو از تنش و بسترهای واگرایی است.
دیباچه
به سبب سفر بالاترین مقام اجرایی کشور، جناب دکتر روحانی، به چابهار، فرصت را مغتنم شمردیم تا به جنبههایی از این پروژه منطقهای که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته، یعنی در چارچوب همگرایی آسیایی، بپردازیم؛ پروژهای که به ویژه در دولت آقای روحانی با جدیت بیشتری پیگیری شد و امروز (12 آذر 1396)، فاز اول توسعه بندر شهید بهشتی که منجر به ارتقای سه برابری ظرفیت این بندر از 2.5 میلیون تن کالا
رئیس جمهور در مراسم افتتاح آن، سرآغاز اعتدال را باور و به رسمیت شناختن منافع یکدیگر برشمرد و منافع مشترک را زمینه ساز وحدت و امنیت منطقهای به شمار آورد
به 8.5 میلیون تن شد، افتتاح گردید. رئیس جمهور در مراسم افتتاح آن، سرآغاز اعتدال را باور و به رسمیت شناختن منافع یکدیگر برشمرد و منافع مشترک را زمینه ساز وحدت و امنیت منطقهای به شمار آورد.
هر چند که سابقه توجه به چابهار، به رژیم پهلوی بازمیگردد که با توجه به رقابت و صفبندیهای ابرقدرتها، سرمایهگذاریهای گسترده، تأسیسات نظامی و پایگاههای بزرگ هوایی و دریایی در این منطقه احداث شد. این اقدام به ویژه چابهار را در صحنه جهانی سر زبانها انداخت؛ به نحوی که حتی ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا و فردی که نقش ژاندارمی منطقه را برای پهلوی دوم تعریف کرد، اشارههای فراوانی به اهمیت چابهار و پایگاه آن داشت.
البته باید به این نکته توجه داشت که در آن دوره، تمامی توجه حکومت، به احداث تأسیسات نظامی و مسائل مرتبط بدان تمرکز داشت و مباحث توسعهای به هیچ عنوان مدنظر قرار نداشت؛ به نحوی که اولین اسکلهای که چابهار در سال 1342، ساخته شد، به دلیل اجرای ناصحیح و قرار گرفتن در خلاف جهت امواج، قادر نبود تا امکان پهلوگیری کشتیها و لنجها را فراهم سازد و از آن زمان تاکنون، این اسکله به صورت غیرقابل استفاده و متروک باقی مانده است.
چابهار؛ پروژهای ملی- منطقهای
در واقع، تنزل مقام بندر مهمی همچون چابهار، ظلمی تاریخی بود که بر آن روا داشته شده بود؛ این در حالی است که چابهار، تنها بندر اقیانوسی ایران است که با برخورداری از مرز آبی تقریباً 300 کیلومتری با دریای عمان، از موقعیتی استثنایی در کشور و منطقه برخوردار است و یکی از 10 بندر مهم جهان، با قابلیت تبدیل شدن به «مگاپورت» (mega-port یا mother port) میباشد.
از یک سو، همجواری چابهار با آبهای آزاد بینالمللی (حدود 2000 کیلومتر مرز آبی با آبهای آزاد بینالمللی) و از سوی دیگر، برخورداری آن از موقعیت ممتاز خارج بودن از منطقه بحرانخیز خلیج فارس، چابهار
جغرافیای چابهار و قرار گرفتن آن در مرکزیت جغرافیایی سه قاره پهناور آسیا، اروپا و آفریقا که حدود پنج میلیارد نفر از جمعیت جهان را در برمیگیرد، موقعیت ژئوپلتیکی ویژهای بدان بخشیده است
را به یکی از پرارزشترین سواحل دنیا به لحاظ ظرفیتهای گسترده بازرگانی، ترانزیتی و دیگر فعالیتهای اقتصادی در زمینههای صنعتی و گردشگری تبدیل ساخته است.
جغرافیای چابهار و قرار گرفتن آن در مرکزیت جغرافیایی سه قاره پهناور آسیا، اروپا و آفریقا که حدود پنج میلیارد نفر از جمعیت جهان را در برمیگیرد، موقعیت ژئوپلتیکی ویژهای بدان بخشیده است و چابهار را به مثابه پلی میان کشور هند، به عنوان قدرتی در حال ظهور و افغانستان با کشورهای قفقاز، روسیه، ترکیه و نهایتاً با اروپا مبدل ساخته است.
فارغ از نکات فنی پروژه چابهار، همچون ظرفیت بارگیری 8.5 میلیون تنی و امکانپذیری ارتقای آن تا 82 میلیون تن که نقد و تحسین فراوانی از سوی کارشناسان حوزه بینالملل را به خود جلب کرده است، توجه به تأثیرات آن بر گسترش همگرایی منطقهای که پدیدهای نادر در آسیا به شمار میرود، ضروری به نظر میرسد.
شایان توجه است که تلاشهای آرمانگرایانه برای عینیت بخشیدن به همگرایی آسیایی در قرن بیستم، با محوریت هند و چین پیگیری شد؛ تلاشهایی که کنفرانس باندونگ که در سال 1955 با مشارکت 29 کشور آسیایی و آفریقایی در اندونزی برگزار شد، گام مهم و تجربهای مهمتر برای همگرایی آسیایی به شمار میآید. در این کنفرانس یک سری اصول بنیادین برای تعامل دولتها در متن جامعه بینالملل آسیایی تعریف شد که بر اساس آن، برای نخستین بار آسیا هویتی متمایز از غرب یافت و گام نخست برای همزیستی مسالمتآمیز میان ملل آسیایی برداشته شد. علاوه بر این، هنجارهایی چون عدم مداخله، عدم تعهد و تصمیمگیری اجماعی که بعدها به نام عناصر اصلی «راه آسهآن» (ASEAN Way) نام گرفتند، در واقع میراث کنفرانس باندونگ به شمار میروند.
این در حالی است که موافقتنامه سهجانبهای که سال گذشته (1395) میان سه کشور ایران، هند و افغانستان منعقد شده است را میتوان در تداوم سنت همگرایی آسیایی به شمار آورد. در این موافقتنامه، سه کشوری حضور دارند که کم و بیش در تاریخ همگرایی آسیایی نقشآفرین بوده و در
پروژه چابهار را باید در قالب رویکردی عمیقتر و جدیتر از صرف ترانزیت کالا به هند و افغانستان نگریست؛ رویکردی که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است؛ نگاهی همگرایانه در منطقهای مملو از تنش و بسترهای واگرایی
مکانیسمهای مختلف آن حضور داشتهاند. در شرایط کنونی نیز این سه کشور در زیرسیستمهای مختلف همگرایی در آسیا نقش آفرینی میکنند. ایران و هند، از جمله کشورهای آسیایی هستند که در ایدهپردازی و نقش آفرینی در این حوزه پیشتاز بودهاند. از دیگر سو ایران، کشوری است که در شکلدهی به نهادهای همگرایانهای همچون سازمان همکاری اقتصادی (اکو) و نیز سازمان اوپک نقش مؤسس را ایفا کرده است؛ افغانستان نیز کشوری است که در دورانهای مختلف، کوشیده است تا خود را در قالب نهادهای همگرایانه در آسیا خود را تعریف نماید.
افزون بر این، این سه کشور از قرابت جغرافیایی، اشتراکات تمدنی و فرهنگی و منافع همپوش و نیز اشتراکات هویتی به عنوان عناصری مؤثر در شکلدهی به همگرایی در پهنه جهانی و نیز در آسیا نقش آفرین بودهاند. از همین جهت، موافقتنامه این سه کشور را میتوان به عنوان گامی جدید در مسیر همگرایی آسیایی محسوب داشت؛ گامی که البته با توجه به امید سه کشور برای پیوند دادن کشورهای آسیای مرکزی و روسیه در قالب کریدور شمال – جنوب، به طور بالقوه میتواند تعداد بیشتری از کشورها را دربرگیرد و گستره این اقدام همگرایانه را افزایش دهد.
ناگفته نماند که در مسیر بالفعل شدن پتانسیلهای پروژه چابهار در جهت همگرایی در آسیا، چالشهای فراوانی نیز از جمله رقابتهای منطقهای همچون بندر گوادر پاکستان که چین، به عنوان دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان، از آن حمایت گستردهای صورت میدهد، تا نقش و استراتژی آمریکا، تسریع تغییر در موازنه قدرت در آسیا، بحرانهای اقتصادی و امنیتی، فراوانی زمینههای تنش و اختلاف میان کشورهای این قاره به ویژه وجود اختلافات مرزی و ارضی میان کشورهای مختلف، وجود دارد.
جمعبندی
پروژه چابهار را باید در قالب رویکردی عمیقتر و جدیتر از صرف ترانزیت کالا به هند و افغانستان نگریست؛ رویکردی که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است؛ نگاهی همگرایانه در منطقهای مملو از تنش و بسترهای واگرایی. در واقع، چابهار، نقطه آغاز موفقی در این مسیر به شمار میرود.
نویسنده: زهرا توحیدی، تحلیلگر ارشد مسائل جنوب آسیا