یادداشت سردبیر: متن کامل مصاحبه اختصاصی موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) با دکتر محمود شوری، استاد دانشگاه و عضو ارشد شورای علمی موسسه ایراس را در ادامه ملاحظه نمایید.
در خبرها داشتیم که شرکت روسی زاروبژنفت که اواخر سال گذشته قراردادی را با وزارت نفت برای بهرهبرداری از دو میدان نفتی مشترک آبان و پایدار غرب امضا کرده بود به دلیل تحریمهای امریکا از این پروژهها کنار کشیده است. پیش از این هم لوکاویل از فعالیت در پروژههای نفتی ایران انصراف داده بود. به نظر شما چرا روسها که خود مشمول تحریم های آمریکا هستند مقاومت بیشتری در برابر این تحریمهای از خود نشان ندادهاند؟
"واقعیت این است که زاروبژنفت یا لوکاویل هم مثل سایر شرکتها و مؤسسات بزرگ بینالمللی ناگزیر هستند مجموعهای از ملاحظات را در تعاملات بینالمللی خود مد نظر قرار دهند. با توجه به سلطهای که ایالات متحده آمریکا بر بازارها و مؤسسات مالی بینالمللی دارد، این شرکتها چنانچه بخواهند در چارچوب مناسبات و ساختارهای موجود به فعالیت اقتصادی و بینالمللی خود ادامه بدهند چارهای جز تن دادن به این فشارها ندارند. در این مورد شاید انتقاد چندانی به این شرکت ها وارد نباشد، اما یک پرسش مهم این است که قدرتهای بزرگی مانند روسیه و چین تا چه زمانی میخواهند در این زمینه منفعلانه عمل کنند. هم زاروبژنفت و هم لوک اویل شرکتهای دولتی هستند. طبیعتاً تصمیم نهایی برای خروج از ایران تصمیمی نبوده است که صرفاً در هیئت مدیره این شرکتها گرفته شده باشد و یا اینکه حداقل دولتمردان روسیه این قدرت را داشتند که مانع از اتخاذ چنین تصمیمی بشوند. با این حال هر تصمیمی غیر از خروج از ایران مستلزم پرداخت هزینه و پذیرش عواقب آن یعنی مجازاتهایی است که دولت آمریکا تعیینکننده آن است. ظاهراً نه روسیه و نه چین حاضر نیستند متناسب با مواضعی که به لحاظ سیاسی دارند در حوزه مسائل اقتصادی هم هزینههای این مواضع را بپردازند. یعنی اینکه در مواضع رسمی این تحریمها را محکوم میکنند اما عملاً اقدامی خلاف آن انجام نمیدهند."
به نظر شما دلیل این مسئله چیست؟ چرا روسیه یا چین به این شرایط تن میدهند؟
"به نظر، دلایل این موضوع به چند مسئله بر میگردد. روسیه بعد از بحران اوکراین با مجموعهای از تحریمها از سوی امریکا و اروپا روبرو شد و پس از آن اقتصاد روسیه افت قابل ملاحظهای را تجربه کرد. در سال ٢٠١٧ روسها توانستند تا حدودی از عواقب تحریمها بکاهند و به تدریج روند رشد منفی اقتصادی که از سال ٢٠١٤ تا ٢٠١٦ ادامه داشت را به روندی مثبت تبدیل کنند. پیش
ظاهراً نه روسیه و نه چین حاضر نیستند متناسب با مواضعی که به لحاظ سیاسی دارند در حوزه مسائل اقتصادی هم هزینههای این مواضع را بپردازند. یعنی اینکه در مواضع رسمی این تحریمها را محکوم میکنند اما عملاً اقدامی خلاف آن انجام نمیدهند.
بینی می شود که اقتصاد روسیه در سال جاری کمتر از 2 درصد رشد کند که تا حدودی نتیجه افزایش قیمت نفت هم هست. در این شرایط روسها نمیخواهند رفتار پرخطری داشته باشند. شاید برای قدرت بزرگی مانند روسیه این رفتار منفعلانه یا محافظهکارانه باشد اما ظاهراً رهبران روسیه ترجیح میدهند تا زمانی که اقتصاد روسیه شرایط متعادلتری را پیدا نکرده دلیلی برای تحریمهای تازه از سوی امریکا ایجاد نکنند. نکته مهم دیگری که در این زمینه باید مورد توجه قرار داد این است که از زمان روی کار آمدن ترامپ، روسیه که بعد از بحران اوکراین به مهمترین هدف تحریمها و فشارهای آمریکا و اروپا تبدیل شده بود، در سایه سیاستهای ضد ایرانی و ضدچینی ترامپ تا حدودی از کانون توجهات سیاست خارجی امریکا خارج شد. در این شرایط به نظر میرسد که روسها علاقهای ندارند به خاطر ایران بار دیگر موضوع فشارها و تحریمهای تازهای قرار بگیرند. در واقع به نظر میرسد که روسها سعی میکنند که بیشترین بهرهبرداری را از تغییر حوزه توجه سیاست خارجی آمریکا داشته باشند."
"دلیل دیگر این مسئله به نظر من این است که هم روسیه و هم چین علیرغم علاقهای که به تغییر مناسبات موجود در حوزه اقتصاد بینالمللی دارند اما به دنبال تغییرات انقلابی در این زمینه نیستند. به عبارت دیگر آنها به دنبال ظهور مسالمتآمیز در اقتصاد بینالملل هستند و به شکل گام به گام تلاش میکنند تا از سلطه آمریکا و دلار بر اقتصاد جهانی بکاهند. تشکیل مجموعههایی مانند بریکس با تمامی نهادهای فرعی آن و همچنین ایجاد بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی و تلاشهای دوجانبه یا چند جانبه برای حذف دلار از معاملات تجاری و اقتصادی و برخی اقدامات دیگر از جمله تلاشهایی است که روسیه و چین برای رسیدن به این منظور دنبال کردهاند. با این حال هنوز نه روسیه و نه چین خود را در شرایطی نمیبینند که بخواهند به اقداماتی دست بزنند که نظم اقتصادی موجود را دچار اختلال کند. علاوه بر این، این موضوع را هم باید در نظر داشت که هم روسیه و هم چین موضوع ایران را موضوعی میدانند که غرق شدن در آن در نهایت بیش از منفعت برای آنها هزینه دارد. به همین دلیل هر دو کشور ترجیح میدهند که با احتیاط بیشتری به حمایت از ایران بپردازند. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم این است که روسیه و چین از ایران حمایت میکنند اما برای ایران هزینه نمیپردازند."
در اینصورت مسئولیت این دو کشور به عنوان اعضای شورای امنیت و کشورهایی که در قبال حل و فصل بحرانهای بینالمللی و اجرای قطعنامههای شورای امنیت مسئولیت دارند چیست؟ به خصوص اینکه این دو کشوراز حامیان اصلی و امضا کنندگان توافق برجام هستند.
"طبیعتاً موضوع ایران آزمون بزرگی برای سنجش ادعاهای روسیه و چین در مورد تأکید بر جهان چندقطبی و ضرورت مخالفت با یکجانبهگرایی است. نمیشود هم مدعی یک نظم چندقطبی بود و هم به رفتارهای یکجانبه قدرتهای دیگر تن داد. علاوه بر این، نشستن در جایگاه قدرتهای بزرگ جهانی مستلزم پرداخت هزینههایی است. نمیشود بدون پرداخت هزینهای مدعی نقش داشتن در مدیریت بحرانهای بینالمللی و بازتعریف مناسبات قدرت در سطح جهانی شد. واقعیت این است که روسیه و چین علیرغم ادعاهایی که دارند، چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ سیاسی و حتی به لحاظ ذهنی و هنجاری، هنوز از آمادگی لازم برای کنشگری در مقام «یکی از چند قطب» و پذیرش مسئولیتهای پرخطر برخوردار نیستند. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که موضوع ایران موضوع خاص و دشواری برای سیاستمداران روسی و چینی از نظر پیامدها و عواقب آن برای نظم بینالمللی است. حتی روسیه و چین هم مطمئن نیستند که پیروزی
هم روسیه و هم چین علیرغم علاقهای که به تغییر مناسبات موجود در حوزه اقتصاد بینالمللی دارند اما به دنبال تغییرات انقلابی در این زمینه نیستند. به عبارت دیگر، آن ها به دنبال ظهور مسالمتآمیز در اقتصاد بینالملل هستند و به شکل گام به گام تلاش میکنند تا از سلطه آمریکا و دلار بر اقتصاد جهانی بکاهند.
ایران در نبرد سرنوشتسازی که با امریکا دارد عملاً ممکن است چه نتایج و پیامدهایی برای منطقه و جهان داشته باشد. به همین دلیل نوع رفتار روسیه و چین در این زمینه تاکنون بیشتر سیاست یکی به میخ یکی به نعل بوده است. نه پیروزی قاطع امریکا و نه پیروزی ایران مطلوب نهایی روسها و چینیها نیست. بعد از خروج آمریکا از برجام هم روسیه و هم چین در مواضعی هماهنگ با قدرتهای اروپایی اعلام کردند که به تلاش خود برای حفظ برجام ادامه میدهند اما واقعیت این است که در این زمینه روسها و چینیها حتی عقبتر از اروپاییها هستند. درست است که شکست برجام بیش از روسیه و چین برای اروپاییها یک تهدید است، اما برجام یکی از معدود دستاوردهای نظم چندقطبی است. به همین دلیل روسیه و چین حتی بیش از اروپاییها باید نگران از دست رفتن آن باشند. صرف محکوم کردن یا واکنشهای کلامی کمکی به حفظ این دستاورد نمیکند. البته همانطور که معاون وزیر خارجه ایران گفت ایران، روسیه و چین دارند تلاش میکنند تا ساز و کارهای برای تداوم همکاریهای اقتصادی و تبادلات مالی ایجاد کنند اما میتوان پیشبینی کرد که این اقدامات منفعلانه احتمالاً گرههای زیادی را باز نخواهند کرد."
با توجه به مباحث مطرح شده به نظر شما روسیه چه کاری میتوانست برای کمک به ایران انجام دهد که انجام نداده است و یا چه کاری انجام داده است که نباید انجام میداد؟
"به نظرم حتی واکنشهای کلامی یا دیپلماتیک روسیه نسبت به بازگشت ظالمانه تحریمها واکنش کشوری نبود که حداقل در ده یا پانزده سال اخیر نگاهی انتقادی به سیاستهای یکجانبهگرایانه آمریکا داشته و مهمتر از آن خود در حال تجربه چنین تحریمهایی است. خروج امریکا از برجام تنها یک اقدام تنبیهی علیه ایران نبود، این اقدام علاوه بر نادیده گرفتن تلاشها و دستاوردهای چند ساله پنج قدرت بزرگ جهانی دیگر در واقع بی اعتبارسازی تمامی قواعد و هنجارهایی بود که نظم بینالمللی بر آن پایهگذاری شده است. رهبران روسیه و چین میتوانستند حداقل در موضعگیریهای خود با ادبیات تندتری نسبت به این اقدام امریکا واکنش نشان دهند و یا در گفتگوهای دوجانبه با رئیس جمهور امریکا اعتراض و ناخرسندی خود را نسبت به اقدام این کشور بیان کنند. متأسفانه رئیس جمهور روسیه در نشست هلسینکی هیچ تلاشی برای متقاعد کردن ترامپ به حفظ برجام انجام ندادو حتی در مصاحبه مطبوعاتی خود بعد از نشست بدون اشاره به ایران و یا حتی ترکیه تأکید کرد که روسیه و آمریکا میتوانند رهبری را در سوریه عهدهدار شده و باعث ایجاد صلح در این کشور شوند. علاوه براین، شاید انتظار میرفت که با توجه به اهمیت موضوع، رهبران روسیه و چین موضعگیریهای مشترکی در این زمینه داشته باشند و یا در رسیدن و طراحی راهکارهای مشترک و چندجانبه برای مقابله با تحریمها پیشقدم شوند. میتوان پیشبینی کرد که اقدامات چین و روسیه برای مقابله با تحریمها در بهترین حالت مشابه همان اقداماتی باشد که در زمان تحریمهای پیش از توافق برجام بود. این در حالی است که در آن مقطع این ایران بود که متهم به نقض قطعنامههای شورای امنیت بود اما اکنون این امریکاست که اهمیتی برای قطعنامه شورای امنیت قائل نیست."
"اما در مورد اینکه روسها چه کاری را نباید انجام میدادند که انجام دادهاند به نظرم سیاست روسها در بازار انرژی تا حدود زیادی فرصتطلبانه و خلاف انتظار بود. در حالی که نگرانی از افزایش ناگهانی قیمت نفت پس از اجرای تحریمهای امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین نگرانیها و موانع امریکا برای اجرایی کردن کامل تحریم نفتی ایران بود، رئیس جمهور روسیه در کنفرانس اقتصادی سنتپتربورگ با تأکید بر اینکه روسیه خواهان افزایش بی حد قیمت انرژی و نفت نیست، تضمین داد که اجازه افزایش قیمت نفت از حدود ٦٠ دلار را نخواهد داد. پوتین در این کنفرانس به صراحت گفت که آینده توافق روسیه و اوپک در خصوص میزان تولید نفت به این بستگی دارد که آیا امکان حفظ توافق ایران وجود دارد یا نه. چنین
روسیه و چین علیرغم ادعاهایی که دارند، چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ سیاسی و حتی به لحاظ ذهنی و هنجاری، هنوز از آمادگی لازم برای کنشگری در مقام «یکی از چند قطب» و پذیرش مسئولیتهای پرخطر برخوردار نیستند.
سیاستی از دیدگاه یک ایرانی برای کشوری مانند روسیه بسیار فرصتطلبانه است. علیالقاعده از روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی انتظار نمیرفت مصالح استراتژیک خود را فدای منافع کوتاه مدت اقتصادی کند و یا صرفاً با تأکید بر اینکه قیمت 60 دلار در هر بشکه «قیمت متعادلی» است و برای ایجاد سرمایهگذاری لازم کافی است و یا اینکه هر قیمتی بالای 60 دلار میتواند مشکلات خاصی برای مشتریان ایجاد کند، سیاست خود را در این زمینه تعیین کند. برعکس انتظار میرفت که قیمت نفت یکی از ابزارهای روسیه برای پیشبرد استراتژی کلان این کشور باشد. مگر آنکه فکر کنیم در مصالح استراتژیک روسیه حفظ برجام اهمیتی کمتر از متعادل نگه داشتن قیمت نفت دارد."
ما از موضع ایران ممکن است نسبت به سیاست کشورهایی مانند چین و روسیه در قبال تحریمهای ایران انتقاداتی داشته باشیم، اما آیا فکر نمیکنید که آنها هم ممکن است انتظاراتی از ایران داشتهاند که تحقق پیدا نکرده است؟ به تعبیر دیگر، با توجه به اینکه رسیدن به چنین وضعیتی حداقل در قالب تبیین سناریوهای بدترین حالت قابل پیشبینی بود آیا نباید در روابط خودمان با روسیه و چین تمهیداتی میاندیشیدیم که این دو کشور دلایل جدیتری برای حمایت از ایران داشته باشند؟
"اگر از دیدگاه روسیه و چین به مسئله نگاه کنیم حتماً آنها هم در فضای پسابرجام انتظاراتی از ایران داشتهاند که تحقق پیدا نکرده است. واقعیت این است که در دوره کوتاه پسابرجام توجه و تمرکز مسئولان اقتصادی کشور بیشتر معطوف به جذب سرمایه و تکنولوژی از کشورهای اروپایی شد و فرصت زیادی برای ایجاد پیوندهای استراتژیک اقتصادی با روسیه و چین فراهم نشد. شاید اگر میخواستیم دوراندیشانه کار کنیم باید هم زمان با تلاش برای جذب سرمایه و تکنولوژی از اروپا تلاشهایی هم برای ایجاد یا گسترش پیوندهای استراتژیک اقتصادی با روسیه و چین انجام میدادیم. متأسفانه کریدور شمال جنوب هنوز در حد یک حرف باقی مانده است و یا اینکه ما هنوز نتوانستهایم تکلیف خودمان را با طرح بلندپروازانه یک کمربند یک راه چین مشخص کنیم. ما باید در فرصت پیش آمده در دوره کوتاه پسابرجام با سرعت و جسارت بیشتری تصمیم میگرفتیم و دست به اقدام میزدیم تا عملاً امکان بازگشت به دوران پیش از برجام برای هیچیک از قدرتها وجود نداشته باشد."
با توجه به همکاریهای استراتژیک ایران و روسیه در سوریه به نظر شما شرایط موجود چه تأثیری بر این همکاریها در آینده خواهد داشت؟
"قطعاً بیتأثیر نخواهد بود. امریکاییها حتماً تلاش خواهند کرد تا از فرصت تحریمها و فشارهای ناشی از تحریم برای تضعیف موقعیت منطقهای ایران استفاده کنند و میتوان گفت که هدف اصلی امریکا از خروج از برجام و اعمال تحریمهای تازه تأثیرگذاری بر توان کنشگری ایران در سطح منطقه بوده است. این مسئله احتمالاً به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر انگیزه و تمایل روسها برای همکاری با ایران در سطح منطقهای تأثیر خواهد گذاشت. روسها اگر احساس کنند قدرت مانور ایران در سطح منطقهای و بینالمللی کاهش پیدا کرده است و یا اینکه هزینههای همکاری با ایران در منطقه بیش از منافع آن است ممکن است ملاحظات تازهای را در روند همکاریهای خود با ایران در سوریه وارد کنند و یا اینکه از انگیزههای سابق برخوردار نباشند، اما بعید است میان ایران و روسیه در موضوع سوریه فاصله جدی ایجاد شود. البته نوع و سطح کنشگری ایران در سوریه وابسته به خواست روسیه نیست و روسها هم نه میخواهند و نه میتوانند که حضور و نفوذ ایران در سوریه را نادیده بگیرند."