تفاوت افراطگرایی با اسلامگرایی
در خصوص تعریف و چیستی افراطگرایی دیدگاهها بسیار متفاوت بوده و تعاریف بسیار متعدد و متضاد از آن وجود دارد و بهراحتی نمیتوان به این سؤال پاسخ داد که چه چیزی افراط است، چه ماهیتی دارد و از چه عناصری تشکیل میشود؟ در جهان امروز با واقعیت تحریفشدهای روبرو هستیم که افراطگرایی را با اسلام پیوند میزند و از افراطگرایی بهگونهای صحبت میشود که گویا افراطگرایی وجهی تفکیکناپذیر از اسلام است درحالیکه با مطالعه کوتاه در تاریخ ادیان و جوامع بشری بهخوبی به این حقیقت واقف میشویم که افراطگرایی در طول تاریخ در تمام جوامع بشری وجود داشته است و نهتنها منحصر به یک دین نبوده و در تمام ادیان وجود داشته و دارد بلکه در بسیاری از نحلههای فکری غیردینی و حتی ضد دینی هم ما شاهد پدیده افراط بوده و هستیم.
در اینجا درصدد باز کردن بحث چیستی افراطگرایی در ادیان و جوامع مختلف بشری نیستیم و از کنار آن بهعنوان یک واقعیت انکارناپذیر میگذریم و به موضوع اصلی این مقاله که به وجه مشخصی از افراطگرایی که افراطگرایی اسلامی است و در یک منطقه مشخص یعنی آسیای مرکزی فعال است متمرکز میشویم. هنگامیکه بخواهیم درباره افراطگرایی اسلامی صحبت کنیم با مجموعهای واژهها و مفاهیم مشابه مانند اسلام سیاسی، بنیادگرایی، اصولگرایی، جهادیون، اسلام ستیزهجو، اسلام رادیکال و دیگر واژههای مشابه مواجه میشویم که بدون دقت لازم هر یک بجای دیگر بکار برده میشود و خط تمایزی بین آنها ترسیم نمیشود.
همچنین باید تأکید کرد که هدف مقاله حاضر پرداختن به تعریف هرکدام از آنها و مشخص کردن چیستی آنها نیست بلکه فقط درصدد یافتن شاخصهایی برای سنجش افراطگرایی و تفاوت آن از اسلامگرایی است زیرا که فرض اساسی این مقاله بر آن است که اسلام با فرهنگ و تمدن و تاریخ مردم آسیای مرکزی ممزوج است و نمیشود مردم منطقه را جدای از باورهای دینی و گرایش آنان به اسلام تصور کرد لذا باید بین اعتقادات مردم، باور دینیها و گرایش آنها به اسلام با پدید افراطگرایی که نوعی سوءاستفاده از باورهای دینی و اعتقادی مردم منطقه است تفاوت قائل شد و برای این که به تعریفی موردقبول در مورد افراطگرایی برسیم ضروری است قادر باشیم تفاوتهای اسلامگرایی و افراطگرایی را تشخیص دهیم.
جریانات و حرکتهای اسلامی آسیای مرکزی جدای از حرکتهای کلی اسلامی در جهان اسلام نیستند و نوعی ارتباط پنهان یا آشکار فکری، فرهنگی و ارتباطی بین آنها و سایر جریانات اسلامی وجود دارد. البته باید بر این نکته تأکید کرد که این ارتباطات لزوماً به معنی ارتباط تشکیلاتی نیست بلکه میتواند نوعی ارتباط مرامی و الهامپذیری هم باشد. اکثر قریب بهاتفاق محققان و پژوهشگران و آشنایان به جریانات و حرکتهای اسلامی معتقدند که ریشه تمامی حرکتها، جنبشها و سازمانهای اسلامی به نهضت بیدارگری اسلامی که توسط سید جمالالدین اسدآبادی – الافغانی (1898-1838) و محمد عبده (1905- 1849) بنیانگذاری شد، باز میگردد. نهضت بیدارگری اسلامی با فراخواندن مسلمانان به وحدت و کنار گذاشتن اختلافات خود، مقابله با استعمار- که بر سرزمینهای اسلامی سلطه پیدا کرده بود – را تنها راه نجات مسلمانان دانسته و بهترین شیوه مقابله را بازگشت به اسلام و احیای سنتها و ارزشهای اسلامی در زندگی مسلمانان معرفی کردند.
نهضت بیدارگری اسلامی که ابتدا بهعنوان یک جریان روشنگری در مقابل اهداف استعمارگران بود، در جریان سیر تحول خود پایهگذار جنبشها و حرکتهایی شد که بعداً در قالب جمعیتها، سازمانها و احزاب مختلف در تمامی سرزمینهای اسلامی از اندونزی تا خاورمیانه و مصر و مراکش با خط و مشیهای مختلف در عرصههای سیاسی و اجتماعی فعال شدند. امروز هیچ نهضت و حرکت اسلامی را – علیرغم تمام اختلافات و تضادهایی که با هم دارند – نمیتوان پیدا کرد که در طرح شعارها، برنامهها، نگرشها و اهداف خود بهنوعی وامدار نهضت بیدارگری سید جمال و محمد عبده نباشند.
پیروان نهضت بیدارگری اسلامی ایده ضرورت بازگشت مسلمانان به اصول و مبانی اولیه را در چارچوبهای فکری مختلفی دنبال کرده و گفتمانهای متفاوتی را بر سیر تحول آن حاکم ساختند و به گروهها و سازمانهای متعدد با خطمشیها و برنامههای خاص خود تقسیم شدند. برای مطالعه این مجموعه گسترده از حرکتها و جنبشها تقسیمبندیهای مختلفی صورت گرفته است. بهعنوانمثال عدهای این مجموعه را در دوشاخه مهم اسلامی یعنی شیعه و سنی تقسیمبندی کرده و عدهای مجموعه حرکتهای اسلامی را بر اساس خطمشی مبارزاتی تقسیم کرده و آنها را رادیکال، اصولگرا یا محافظهکار مینامند و عدهای دیگر با تقسیمبندی حرکتهای اسلامی به اسلام سیاسی و اسلام بنیادگرا این مجموعه را موردمطالعه قرار میدهند.
یکی دیگر از تقسیمبندیهایی که در مطالعه حرکتهای اسلامی و سازمانها و گروههای متعلق به این حرکتها میتوان انجام داد، تقسیمبندی آنها بر اساس نحوه رویکرد آنها به دلیل با دلایل بازگشت به اسلام است که بحثی ظریف و حساس است. البته بسیاری از مباحث اسلامی ازجمله مباحث کلامی همواره از پیدایش اسلام با رهیافتها و گفتمانهای مختلفی موردتحقیق قرار گرفتهاند. کلام اسلامی با مباحث معتزله و اشاعره، جبریون و اختیاریون آشنا بوده و علیرغم قرابت خاصی که در طرح موضوعات داشتهاند نتایج نهایی که به آن میرسیدند متناقض و متضاد بوده است.
بحث بازگشت به اسلام نیز مقولهای شبیه مباحث کلامی است. روایتی بر این اعتقاد است که دلیل بازگشت به اسلام برای حل مشکلات جوامع اسلامی است و روایتی دیگر معتقد است که مشکلات جوامع اسلامی با بازگشت به اسلام مرتفع میگردد. این دو روایت علیرغم مشابهت بسیار زیادی که به هم دارند در عمل دو طیف وسیع و گسترده را در جهان اسلام به وجود آورده است که میتوان ریشه شکلگیری افراط را در این دو گفتمان یافت.
در اینجا برای این که بتوانیم بحث خود را ادامه دهیم با نوعی تسامح پیروان روایت اول را (گروهی که معتقدند
جریانات و حرکتهای اسلامی آسیای مرکزی جدای از حرکتهای کلی اسلامی در جهان اسلام نیستند و نوعی ارتباط پنهان یا آشکار فکری، فرهنگی و ارتباطی بین آنها و سایر جریانات اسلامی وجود دارد
دلیل بازگشت به اسلام برای حل مشکلات جوامع اسلامی است) اسلامگرایان و گروه دوم را افراطگرایان بنامیم و تفاوتهای نظری و فکری آنها و نتایج عملی افکار آنان را در عرصههای سیاسی و اجتماعی موردبررسی قرار دهیم. شایانذکر است که حمید عنایت هم در کتاب خود با عنوان اندیشه سیاسی در اسلام معاصر مشابه این نوع تقسیمبندی داشته و طیف اول را معتقدین به انقلاب اسلامی و طیف دوم را سلفی گری مینامد.
پیروان هر دو روایت هم در جوامع اهل سنت دیده میشوند و هم در جوامع شیعی و نمیتوان آنها را در قالب حرکتهای شیعی یا سنی تقسیمبندی کرد. اسلامگرایی با رویکردی معتدل هم در بین شیعیان وجود دارد و هم بین اهل سنت و به همین ترتیب میتوان گفت که افراطیگری که سلفی گری یک از نمونههای آن است هم در جوامع شیعه (نمونه: اخباریون) وجود دارد و هم در جوامع سنی (نمونه: وهابیون).
تفاوت کلیدی و بنیادی روایت اول (اسلامگرایی) با روایت دوم (افراطگرایی) در به رسمیت شناختن قدرت تشخیص عقل انسان در مصائب و مشکلات بشری و جستجوی راهحلها در آموزههای دینی (اجتهاد) است درحالیکه روایت دوم معتقد است که عقاید اسلامی به همان نحو که در عصر پیامبر و صحابه بود باید از کتاب و سنت گرفته شود و علماء از فکر کردن در دلایلی غیر از ادله قرانی منع شدهاند. در این روایت اسلوبهای عقلی و منطقی (فلسفه و منطق) نمیتواند روشی برای درک عقاید اسلامی باشد.
ریشه مشروعیت بخشی به خشونت و گذر از خشونت به اعمال تروریستی را میتوان در همین مقطع از تفسیر و معنی ادله قرانی جستجو کرد. وقتی قدرت تشخیص عقل به رسمیت شناخته نشود تنها راه اثبات حق خشونت میشود. مبارزه با تروریسم جز نمیتواند جدای از مبارزه با اعمال خشونت برای اثبات حق باشد و ریشه مبارزه با تروریسم را در همینجا میتوان یافت و قبول کرد که مبارزه با تروریسم بدون مبارزه با افکار افراطی غیرممکن است و تروریسم و افراطگرایی سرمنشأ واحدی دارند.
مبارزه با افراطگرایی جز از طریق شناخت دقیق و ریشهای شالودههای فکری آن میسر نیست و این شناخت از طریق مقایسه افکار و باورهای افراطگرایان با افکار و باورهای فکری اسلامگرایان (مسلمانان میانهرو) بهتر بدست میآید:
برخی تفاوتها در باورهای اسلامگرایان و افراطگرایان
افراطگرایی |
اسلامگرایی |
با بازگشت به اسلام مشکلات جوامع اسلامی حل میشود |
دلیل بازگشت به اسلام حل مشکلات جوامع اسلامی است.
|
مسلمانان تنها یک مشکل اساسی دارند و آن عدم اجرای احکام الهی است که با اجرای بیقیدوشرط آن تمام مشکلات جوامع اسلامی مرتفع میشود. |
جوامع مختلف مشکلات گوناگون دارند. وظیفه مسلمانان یافتن راهحل مشکلات از آموزههای اسلامی از طریق عقل و مصلحتاندیشی امور مسلمین و بکار گیری خرد فردی و جمعی است. |
تنها شکل حکومت موردنظر اسلام حکومتی است که در رأس آن خلیفه مسلمین قرار داشته باشد. خلافت بر هر اصل دیگر در اداره جامعه برتری دارد. |
سیاست و حکومت در جوامع مختلف وابسته به تاریخ، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی آن اشکال متفاوتی میتواند داشته باشد و اسلام شکل واحدی را برای حکومت و اداره جامعه پیشنهاد نمیکند و فقط برای محتوای حکومت که باید بر عدالت و قسط استوار باشد، تأکید دارد. |
وظیفه مسلمانان احیاء خلافت برای اجرای احکام دینی است. |
وظیفه مسلمانان استقرار صلح، عدالت و قسط در جامعه با رعایت حقوق غیر مسلمین در آن جامعه است. |
اصل تشخیص خلیفه و اجرای احکام است و رأی مردم شرطی برای اداره جامعه محسوب نمیشود. |
رأی مردم در اداره امور جامعه امری بسیار مهم و در جوامع مدرن امری ضروری است. |
دولت اسلامی مرز و سرزمین ندارد. سرزمین و مرزهای دولت اسلامی درجایی است که احکام دولت اسلامی اجرا میشود. |
دولت جدای از ماهیت آنکه میتواند سکولار یا دینی باشد در یک سرزمین با مرزهای مشخص تشکیل میشود. |
وفاداری باید به دولت اسلامی باشد نه کشور. |
وفاداری اتباع به کشور خود به رسمیت شناخته میشود. |
هیچ قانونی جز قوانین دولت اسلامی اعتبار ندارد. |
احترام به قوانین جوامع بشری لازمه زندگی در جهان امروز است. |
هیچ قانونی جز احکام دینی به رسمیت شناخته نمیشود و قانون اساسی کشورها برای مسلمانان نمیتواند الزامآور شمرده شود. مسلمانان باید برای تغییر قوانین اساسی مبارزه کنند و اگر نتوانستند از آن سرزمین هجرت کنند. |
کشورهای مختلف قوانین اساسی مختلفی دارند و مسلمانانی که در آن کشورها زندگی میکنند قوانین اساسی آنها را محترم شمرده و درصورتیکه تبعه آن کشور باشند ملزم به رعایت آن میباشند. |
وظیفه مسلمانان جهاد برای اجرای احکام الهی و گسترش سرزمین دولت اسلامی است. |
دفاع از کشور و سرزمین ملی وظیفه هر مسلمانی است. |
وظیفه مسلمانان اجرای احکام در جامعه است. |
وظیفه مسلمانان تبلیغ دین (امربهمعروف و نهی از منکر) است. |
عقیده صحیح واحد است و هر عقیده دیگر بهجز عقیده خلیفه مسلمین و پیروانش کفر و ارتداد محسوب میشود. |
احترام به عقاید دیگران (لا اکراه فی الدین) در جوامع اسلامی به رسمیت شناخته میشود. |
در اداره جوامع اسلامی دموکراسی شرک محسوب میشود. |
دموکراسی دستاورد بشری برای حکومتداری خوب در جوامع مختلف است. |
همکاری ایران و روسیه در آسیای مرکزی علیه افراطگرایی
به دنبال فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی جریانات سیاسی و اجتماعی مختلفی در آسیای مرکزی شکل گرفت. بعضی از این جریانات ریشه در تاریخ و فرهنگ این جوامع داشته و بعضی دیگر ناشی از تأثیرپذیری کلی از روندهای منطقهای و جهانی بوده است. ازجمله جریانات مهم سیاسی و اجتماعی فعال در کشورهای آسیای مرکزی از زمان استقلال جمهوریها حرکتهای و جنبشهای مختلف اسلامی هستند که با اسامی و اهداف، راهبردها و روشهای مختلف فعالیت مینمایند.
حرب نهضت اسلامی تاجیکستان، حرکت اسلامی ازبکستان و حزب التحریر را میتوان مهمترین و اصلیترین جنبشها و حرکتهای اسلامی در آسیای مرکزی نامید. در حال حاضر همه این جنبشها و حرکتها از طرف حکومتهای منطقه جریانات افراطگرا و تروریست نامیده شده و مبارزه با آنها در قالب قهرآمیز ادامه دارد. حتی حزب نهضت اسلامی که در پی موافقتنامه عمومی صلح که بین دولت تاجیکستان و مخالفین در سال 1997 منعقد شد و به جنگ داخلی در این کشور پایان داد حزبی قانونی شناخته میشد و در پارلمان تاجیکستان همواره نماینده داشت در سال 2015 از طرف دولت تاجیکستان متهم به مشارکت در شورش ژنرال نظروف معاون وقت وزیر دفاع شد و در پی آن بهعنوان یک حزب افراطگرا و تروریست تحت تعقیب قرار گرفت.
در اینجا بدون ورود به مباحث داخلی کشورها و اجزای سیاسی و ادعاهای مطرحشده صرفاً بر این موضوع تأکید میشود که مسلماً افراطگرایی تهدیدی جدی برای کشورهای منطقه و همسایگان آن است و تجارب موجود از نتایج اعمال افراطگرایان در افغانستان و سوریه و لیبی و عراق مؤید این نکته است که باید
مبارزه با تهدید افراطگرایی امری مهم و ضروری برای همه کشورهای منطقه ازجمله ایران و روسیه به شمار میآید. ولی قبل از هر اقدامی علیه افراطگرایی ضروری است تا بین افراطگرایی و اسلام و اسلامگرایی تفکیک صورت گیرد
راهبرد منطقهای برای مقابله با افراطگرایی تدوین شده و همه کشورهای منطقه و همسایگان در پیشبرد این راهبرد با هم همکاری کنند و البته این همکاریها باید بر سیاستهایی روشن و دقیق و قابل ارزیابی استوار باشد.
با توجه به آنچه در جدول فوق آمد میتوان گفت که تفاوت قائل شدن بین اسلامگرایی و افراطگرایی که مفروضه اصلی این مقاله است، براین نکته تأکید دارد که اولین و مهمترین گام در مبارزه با افراطگرایی لزوم تفکیک آن از اسلام و اسلامگرایی است و تا زمانی که بین اسلام و اسلامگرایان و افراطگرایان نتوان فرق قائل شد و خطوط آنان را از هم جدا کرد امکان مبارزه و مقابله با افراطگرایان وجود ندارد زیرا راهبرد افراطگرایان آن است که با زندگی قارچ مانند خود بر بدنه اسلام و تفکرات اسلامی و تغذیه کردن از آنها خود را بجای اسلام معرفی کنند؛ بنابراین اولین گام راهبردی در مبارزه و مقابله با افراطگرایی مقابله با راهبرد آنان و تفکیک افراطگرایی و اسلامگرایی است.
افراطگرایی در آسیای مرکزی تهدید کنده منافع ایران و روسیه در منطقه است و مقابله با افراطگرایی در آسیای مرکزی را میتوان حوزه منافع مشترک دو کشور یاران و روسیه دانست. این همکاری میتواند از همکاریهای ابتدایی و نرمافزارانه شکل گرفته و سطوح بالاتر ارتقاء یابد. ظرافت همکاری ایران و روسیه در مقابله با افراطگرایی در آسیای مرکزی آن است که در ابتدا مباحث سخت و امنیتی مطرح نمیشود و تعریفهای امنیتی بهعملآمده توسط سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقه از سازمانها و احزاب موجود ملاک اقدام قرار نمیگیرد بلکه با رویکردی تحلیلی در بازشناسی حرکتهای مختلف و طیفهای درون تشکیلاتی آنها ابتدا بر تفکیک و جداسازی افراطگرایی از اسلامگرایی اقدام میکند و اسلامگرایی معتدل را که در بستر فرهنگ و تاریخ کشورهای منطقه شکل گرفته مهمترین عنصر ثبات و آرامش منطقه و قدرت اصلی مقابلهکننده با افراطگرایی میداند.
این دیدگاه معتقد است که سیاسی و امنیتی کردن مخالفین سیاسی و مقابله با آنان در زیر پرچم مبارزه با افراطگرایی نهتنها سیاستی موفق نخواهد بود بلکه خود موجب تقویت افراطگرایی خواهد شد. لذا شایسته است شرایط زمان را درک کرد و با به رسمیت شناختن حقوق فطری مردم که آزادیهای دینی ازجمله آن حقوق است اجازه دهیم مردم این کشورها که خود را مسلمان میدانند از حقوق خود در عمل به فرایض دینی بهرهمند شوند و از سوی دیگر با تقویت جریانات معتدل افراطگرایان را منزوی سازند.
نکته ظریف دیگری که در اینجا باید موردتوجه قرار گیرد آن است که اکثر مسلمانان ایران با اکثر مسلمانان روسیه و آسیای مرکزی از دو مذهب مختلف اسلامی یعنی شیعه و سنی پیروی میکنند و حتماً باید این تفاوت در مذهب در چگونگی همکاری دو کشور علیه افراطگرایی موردتوجه قرا گیرد. عدم توجه و دقت در این خصوص میتواند برای هر دو طرف مشکلآفرین باشد و تفسیر دیگر از واقعیت مبارزه با افراطگرایی ارائه گردد؛ مثلاً ممکن است چنین تبلیغات غلطی انجام شود که شیعیان با ارتدکسها علیه اهل سنت روسیه همپیمان شدهاند که تبلیغاتی است کاملاً غلط و به زیان هردو طرف میباشد. لذا باید در این خصوص با دقت و روشنگری کامل اقدام شود و هدف از همکاری که علیه افراطگرایی است بهخوبی برای همه تشریح گردد. به همین منظور است که در گام اول بر وجوه نرمافزارانه همکاریهای ایران و روسیه در مبارزه با افراطگرایی در آسیای مرکزی تأکید میشود.
یکی از ابتکارات شایان توجه که دراینارتباط در روسیه شکل گرفته تشکیل گروه "چشمانداز راهبردی روسیه و جهان اسلام" است. این گروه در سال 2006 به ابتکار شادروان ایوگنی پریماکوف نخستوزیر اسبق روسیه و شایمایوف رئیسجمهور وقت تاتارستان فدراسیون روسیه تشکیل شد. فعالیتهای این گروه که همزمان با الحاق روسیه به سازمان همکاری اسلامی بهعنوان ناظر شروع گردید شامل نشستهای متعددی میشود که با حضور اعضاء خود مرکب از سی تن از علمای دینی، شخصیتهای سیاسی و روزنامهنگاران برجسته از کشورهای مختلف اسلامی که در مسکو، قازان، استانبول، جده و کویت برگزار شده است. این نشستهای با پیام افتتاحیه ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه آغاز شده و موضوعات مختلف مرتبط به جهان اسلام و روسیه را موردبحث قرار داده است.
در پی حوادث جهان عرب موسوم به بهار عربی نشستهای این گروه متوقف شد ولی در سال 2014 رئیسجمهور پوتین تصمیم به احیاء این گروه گرفت و رسلان مینیخانف رئیسجمهور تاتارستان را مسئول آن قرار داد. این گروه در دور جدید فعالیتهای خود دو نشست از خبرنگاران و اصحاب رسانه کشورهای اسلامی را با تمرکز بر موضوع افراطگرایی برگزار نموده است.
اینجانب که خود از شرکتکنندگان هر دو اجلاس اصحاب رسانههای جهان اسلام علیه افراطگرایی بودم ضمن مهم و مفید دانستن این نشستها معتقدم که باید اقدامات جدیتری درباره مبارزه با افراط گری به عمل آید. نشستهای مذکور عمدتاً بر چگونگی پیشبرد دیپلماسی عمومی و رسانهای روسیه در جهان اسلام متمرکز بود درحالیکه افراطگرایی در فضایی بهمراتب نزدیک از خاورمیانه به روسیه یعنی در آسیای مرکزی و قفقاز روسیه را تهدید میکند و کشورهای عربی در این خصوص نمیتوانند کمکی به روسیه بنمایند و متحد راهبردی روسیه در این مبارزه جمهوری اسلامی ایران میتواند باشد.
جمعبندی
افراطگرایی تهدیدی جدی برای تمام کشورهای آسیای مرکزی و همسایگان آن ازجمله روسیه و ایران است. مبارزه با تهدید افراطگرایی امری مهم و ضروری برای همه کشورهای منطقه ازجمله ایران و روسیه به شمار میآید. ولی قبل از هر اقدامی علیه افراطگرایی ضروری است تا بین افراطگرایی و اسلام و اسلامگرایی تفکیک صورت گیرد زیرا که افراطگرایی خود را بر شالوده اسلام تعریف کرده و اگر این تفکیک و جداسازی صورت نگیرد در مبارزه با افراط موفقیتی حاصل نخواهد شد. همزمان با تفکیک افراطگرایی از اسلام و اسلامگرایی که در جدولی برخی از تفاوتهای آنها ذکر شد ضروری است تا موضوع حساسی که در منطقه وجود دارد و با مخالفین سیاسی تحت نام مبارزه با افراطگرایی برخورد میشود موردتوجه قرار گیرد. ازآنجاکه ایران و روسیه در منطقه آسیای مرکزی میتوانند منافع مشترک زیادی داشته باشند و افراطگرایی تهدید مشترک هر دو کشور در منطقه است میتوان این پیشنهاد را مطرح ساخت که نهادهای مسئول در هر دو کشور اقداماتی را که ابتدا اقدامات نرمافزارانه است برای مبارزه مشترک با افراطگرایی در آسیای مرکزی به عمل آورند.
نویسنده: دکتر سید رسول موسوی، سفیر سابق ج.ا.ایران در تاجیکستان و عضو ارشد شورای علمی ایراس
این مقاله، پیش تر در مجموعه مقالات «همکاری های ایران و روسیه: ابعاد و چشم انداز» به اهتمام و ویراستاری علمی مشترک محمود شوری و ایگور ایوانوف به سه زبان فارسی، انگلیسی و روسی در اسفند 1395 منتشر شده است. جهت تهیه کتاب، در ساعات اداری با موسسه ایراس تماس حاصل فرمایید.
«یادداشت ها و منابع این مقاله نزد موسسه ایراس محفوظ است»