تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 17 شوال 1445 Thursday, 25 April , 2024
اندیشکده کارنگی روسیه

افغانستان پس از خروج آمریکا: چالش‌ها برای روسیه و آسیای میانه

  • ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۴:۱۸
افغانستان پس از خروج آمریکا: چالش‌ها برای روسیه و آسیای میانه
ماهیت مشکل افغانستان برای آسیای میانه و روسیه در این است که افغانستان به منبع بی ثباتی برای منطقه تبدیل شود.

دیمیتری ترنین

دو مشکل در استقرار ایالات متحده در خارج از کشور در خارج از جهان غرب وجود دارد. یکی زمانی است که آمریکایی ها با زور وارد منطقه ای می شوند و وضع موجود ژئوپلیتیک را مختل می کنند. مورد دیگر زمانی است که آنها بیرون می آیند و آشفتگی را پشت سر خود بجا می گذارند. 

مداخله آمریکا در افغانستان در سال ۲۰۰۱ آغاز اولین حضور نظامی مهم واشنگتن در منطقه ای در اعماق قاره اوراسیا بود. چنین حضور مستلزم پایگاه های پشتیبانی در کشورهای همسایه آسیای میانه و مسیرهای لجستیکی در سراسر پاکستان ، خزر ، قفقاز جنوبی و دریای سیاه ، اروپای شرقی و حتی روسیه بود. حضور نظامی ایالات متحده همچنین منجر به افزایش نفوذ سیاسی و ایدئولوژیکی آمریکا در منطقه شد که نگرانی هایی را در روسیه ، چین و ایران ایجاد کرد. ایالات متحده از طریق مداخلات خود در افغانستان و عراق به یک قدرت اوراسیایی تبدیل شد ، ظاهراً قدرت اصلی در “صفحه شطرنج” قاره است.

بیست سال بعد ، خروج نظامیان امریکایی از افغانستان این کشور را در وضعیت آشفتگی فزاینده ای قرار می دهد. القاعده ، که حملات تروریستی را در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در خاک ایالات متحده سازماندهی کرد ، به سرعت شکست خورد ، اما طالبان که آنها را در افغانستان میزبانی کرده بود ، اکنون به عنوان تأثیرگذارترین نیرو در این کشور ظاهر می شوند که برای سرنگونی دولت مورد حمایت آمریکا آماده شده است. در کابل نگرانی بسیار بیشتر ، حضور روزافزون افراط گرایان دولت اسلامی (داعش) در افغانستان است ، گروهی متنوع که پس از سرکوب آن در عراق و سوریه ، دیگر وجود خود را از دست ندادند. با خروج ایالات متحده و متحدانش از این کشور ، افغانستان برای کشورهای همسایه مشکل ساز می شود.

به طور خلاصه ، ماهیت مشکل افغانستان برای آسیای میانه و روسیه در این است که افغانستان به منبع بی ثباتی در منطقه تبدیل شود. حضور آمریکا در این کشور طی دو دهه گذشته هرگونه تأثیر دیگری داشته است ، مطمئناً این نیرو بر نیروهای رادیکال آنجا تأثیر محدود کننده ای گذاشته و اقتدار دولت مشروطه مستقر در کابل را تقویت کرده است. با از بین رفتن این حضور ، جنگ داخلی در افغانستان با شور و شوق بیشتری انجام می شود و دولت شناخته شده بین المللی ممکن است به زودی سرنگون شود و باعث ایجاد جریان گسترده پناهندگان در مرزها شود ، در حالی که گروه های افراطی فرامرزی مانند داعش ، که اکنون اختیار خود را از دست داده اند ، ممکن است از افغانستان به عنوان پایگاهی برای تضعیف ثبات در آسیای مرکزی استفاده کند.

برای روسیه و کشورهای آسیای مرکزی ، جریان پناهندگان و فعالیتهای برون مرزی براندازانه سازمانهای شبه داعش هستند که مشکل اصلی را تشکیل می دهند. علاوه بر این ، افغانستان تحت رژیم مورد حمایت ایالات متحده به منبع اصلی مواد مخدر منتقل شده از طریق آسیای مرکزی به روسیه تبدیل شده است ، که اکنون یک بازار عمده برای آنها است. این جنبه از وضعیت افغانستان احتمالاً با خروج آمریکا تغییر چندانی نخواهد کرد. در مورد ترتیبات سیاسی داخلی در خود افغانستان ، اینها مربوط به مردم افغانستان است. طالبان ، در اصل یک جنبش پشتون است که آنقدر قوی نیست که بتواند به تنهایی بر کل کشور مسلط شود ، اما بدون آن نمی توان بر آن حکومت کرد ، تا زمانی که به مرزهای افغانستان نرسد ، مشکلی برای روسیه و آسیای مرکزی محسوب نمی شود. پناهگاهی برای افراط گرایان فرامرزی ارائه ندهید ،

مقابله با مشکل

روسیه و کشورهای آسیای میانه هیچ منبع ، دلیل یا عزمی برای مداخله اجباری در افغانستان ندارند. این یک حماقت عالی است و پایان بدی خواهد داشت. یکی ، نتیجه جنگ داخلی در افغانستان این است که افغان ها باید با زور اسلحه و امیدوارم با چانه زنی های بعدی تصمیم گیری کنند. دوم ، روسیه هیچ علاقه مستقیمی به افغانستان ندارد و باید آمادگی برخورد با همه و همه بازیگران مربوطه را به استثنای تندروها که دشمن هستند ، داشته باشد. سوم ، در حالی که ازبکستان و تاجیکستان ممکن است با برادران قومی خود در مرز افغانستان احساس همبستگی داشته باشند ، آنها هیچ وسیله ای برای ایفای نقش نظامی در درگیری های بین الافغانی ندارند و همچنین باید از آن دوری کنند. این به معنی پرهیز کامل از هرگونه استفاده از زور نیست.

برای خنثی سازی خطرات نظامی و تهدیدهای تروریستی که ممکن است از افغانستان ناشی شود ، کشورهای آسیای میانه و روسیه منابع قابل توجهی در منطقه و فراتر از آن دارند. اینها شامل نیروهای مسلح ازبکستان و تاجیکستان ، دو همسایه افغانستان هستند. پایگاههای نظامی روسیه در تاجیکستان و قرقیزستان ؛ منطقه نظامی مرکزی روسیه که مقر آن در یکاترینبورگ است و مسئولیت منطقه در جنوب مرز روسیه را بر عهده دارد. و نیروهای مسلح و زیرساخت های قزاقستان نیز وجود دارند . هماهنگی بین این نیروهای مختلف از طریق مکانیسم های سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) ، که قزاقستان ، قرقیزستان ، روسیه و تاجیکستان به آن تعلق دارند ، تأمین می شود. و در سطح دوجانبه با ازبکستان نیز در نظر است.

همچنین باید درجه ای از هماهنگی با ترکمنستان ایجاد شود، دارایی های امنیتی که حتی برای جلوگیری از نفوذ افراط گرایان – از جمله کسانی که خود را به عنوان پناهنده نشان می دهند – از افغانستان به آسیای میانه و از آنجا به روسیه استفاده می کنند ، بسیار مهمتر از وسایل نظامی است. بررسی ایدئولوژی افراطی در سرزمین خود کشورها ؛ مبارزه با قاچاق مواد مخدر ، که برای تأمین مالی گروه های تروریستی استفاده می شود. خنثی کردن حملات تروریستی ؛ و غیره بازوی امنیتی CSTO به اندازه اجزای نظامی آن اهمیت دارد. دبیران شوراهای امنیت ملی کشورهای عضو و کارکنان آنها باید از طریق نوعی شبکه ویژه متمرکز بر مسائل مربوط به افغانستان به طور دائم در تماس باشند.

وخامت اوضاع امنیتی در افغانستان و تأثیر احتمالی آن بر منطقه ، آزمایش بزرگی برای CSTO است ، که هنوز نتوانسته به عنوان تامین کننده امنیت در منطقه به موفقیت برسد. این سازمان باید از طریق تمرینات و مانور های نظامی بیشتر و آموزش ، هماهنگی امنیتی و به اشتراک گذاری و تبادل اطلاعات نیروی دوباره بگیرد. کنترل مرزهای تاجیکستان و ازبکستان با افغانستان ، که اولین خط دفاعی برای آسیای میانه و روسیه هستند ، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. 

مخزن دیپلماتیک

علاوه بر این وسایل نظامی مستقر در سرزمین های خود ، کشورهای آسیای میانه و روسیه باید از ابزارهای سیاسی برای جلوگیری از تهاجمات افراط گرایان در مرز شمالی افغانستان استفاده کنند. بر خلاف اواخر دهه ۱۹۹۰ ، مسکو و شرکای آن نمی توانند به اتحاد شمالی از تاجیک ها و ازبک های دوست افغان ، که منطقه حائل در امتداد مرز افغانستان با کشورهای شوروی سابق ایجاد کرده بود ، تکیه کنند. اکنون ، این ابزارهای سیاسی اساساً محدود به تماس با بازیگران مربوطه در داخل و اطراف افغانستان است. دولت کنونی در کابل و رهبران رقیب آن ؛ طالبان و جناح های مختلف تشکیل دهنده آن ؛ رهبران قومی سیاسی جوامع مختلف افغان ؛ روسای قبیله ؛
دولت کنونی افغانستان توسط مسکو و پایتخت های آسیای میانه که دارای توافقنامه همکاری از جمله در زمینه امنیت نظامی هستند ، به رسمیت شناخته شده است.

با این حال ، روسیه هیچ دلیلی ندارد که بخواهد جایی را که توسط ایالات متحده خالی باقی مانده است ، بدست آورد و از حامیان اصلی کابل در خارج شود – به ویژه از آنجایی که اشرف غنی ، رئیس جمهور و کابینه اش هرگز با روسیه خیلی دوستانه رفتار نکرده اند. در عوض ، مسکو باید تحولات افغانستان را از نزدیک دنبال کند و به آنها اجازه دهد مسیر خود را پیش ببرند. با تمام جناح ها و شخصیت های برجسته افغانستان در ارتباط باشید ؛ و بر منافع مهم اما محدود خود روسیه که در بالا توضیح داده شد تمرکز کنید. در این زمینه ، مشارکت طالبان در صورت حمایت از این منافع کلیدی است. با این حال ، هیچ وعده ای نباید به ارزش واقعی پذیرفته شود.

پیوندهای نزدیک بین طالبان و دستگاه امنیتی پاکستان که باعث ایجاد آن شده است ضروری می سازد که روسیه روابط خود را با دولت اسلام آباد و به ویژه نیروهای مسلح و سازمان های اطلاعاتی حفظ و گسترش دهد. البته پاکستان به تنهایی یک قدرت بزرگ منطقه ای است که دارای زرادخانه هسته ای و پیوندهای قوی با چین است. به این ترتیب ، مسکو بیش از آنچه مورد توجه بوده است مورد توجه قرار می گیرد. البته علایق و سیاست های دهلی نو در افغانستان بسیار با اسلام آباد مغایرت دارد. بنابراین ، نباید گسترش و تعمیق روابط با پاکستان را تضعیف کرد که روابط روسیه با هند را که در حال دگرگونی هستند ، تضعیف کند.

یک تلاش مشترک

از آنجا که بی ثباتی ایجاد شده در داخل افغانستان تهدید یا چالشی برای منطقه گسترده تر است ، باید با کشورهای همسایه: چین ، هند ، ایران و احتمالاً سایر کشورها هماهنگی صورت گیرد. این امر می تواند هم از طریق دوجانبه و هم از طریق سازمان همکاری شانگهای (SCO) که چین ، هند و پاکستان در کنار کشورهای آسیای مرکزی و روسیه به آن تعلق دارند و افغانستان و ایران ناظران آن هستند ، انجام شود. همانطور که در مورد CSTO ، خروج ایالات متحده از افغانستان نیاز به فعال سازی مجدد سازمان همکاری شانگهای دارد. 
یکی دیگر از بازیگران مهم ترکیه است: یک قدرت منطقه ای بلندپرواز با علاقه به افغانستان و یک شریک گفتگوی سازمان همکاری شانگهای نیز هست.

منافع و اهداف همه این کشورها بسیار متفاوت است و اغلب با یکدیگر در تضاد هستند. با این حال ، همانطور که تجربه اخیر مسکو در خاورمیانه نشان می دهد ، ماندن در تماس با همه طرف ها مهم است . ترویج منافع شخصی و در نظر داشتن اهداف روشن و واقع بینانه ؛ درک روانشناسی سیاسی سایر بازیگران و احترام به منافع مشروع آنها ؛ داشتن دانش عمیق و ارزیابی دقیق واقعیت های موجود می تواند عوامل موفقیت باشد.

در مقابل ، همکاری با ایالات متحده پس از اتمام خروج نیروها تنها می تواند بسیار محدود باشد و نه تنها به دلیل رویارویی مداوم آمریکا و روسیه بلکه  واشنگتن در حال بازسازی موقعیت جهانی خود است و اولویت های خود را در این روند منافع خود در خاورمیانه و افغانستان همسایه از بین می برد. با این حال ایالات متحده تمام علاقه خود را به منطقه هم مرز با چین و روسیه ، دو دشمن اصلی خود از دست نخواهد داد. به عنوان یک قدرت جهانی ، اگر دیگر مسئولیت وضعیت موجود را بر عهده نگیرد ، فعال خواهد ماند. همچنین ممکن است از متحدان ناتو مانند ترکیه و بریتانیای کبیر به عنوان نیابتی خود استفاده کند.

سیاست های افغانستان در مورد روسیه و دیگر کشورهای شریک تنها به اندازه تخصصی که آنها را آگاه می کند و درک وضعیت در حال حرکت سریع موفق خواهد بود. مبنایی برای آن تخصص وجود دارد ، اما باید توسعه و گسترش یابد. نمایندگی های دیپلماتیک روسیه ، کنسولگری ها و نمایندگی های دولتی دیگر در منطقه – از آسیای میانه تا پاکستان ، ایران ، هند و خود افغانستان – باید تقویت شوند. دارایی های دیپلماتیک و اطلاعاتی روسیه در آن بخش از جهان بسیار بیشتر از مناطق سنتی مورد علاقه سیاست خارجی مسکو مانند اروپای غربی مورد نیاز است.    

منبع

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=2403
  • نویسنده : دیمیتری ترنین
  • منبع : ایراس
  • 1204 بازدید

برچسب ها